برخی جنایات وهابیت در ایران
فاجعه تاسوكى
در بيست و پنج اسفندماه 84 در ميانه جاده زابل - زاهدان، تاسوكي، فاجعه تروريستي دلخراشي رخ داد كه در آن بيست و دو تن از مسافرين عبوري در حالي كه دستها و چشمان آنها بسته شده بود، توسط گروه موسوم به جندالله به فيض شهادت نايل آمدند. هفت تن نيز مجروح گشته و هفت تن نيز به گروگان گرفته شدند كه يك تن در ايامي كه در اسارت گروه مذكور بود به شهادت رسيد و شش تن ديگر نيز بتدريج و در طي دويست روز آزاد شدند.
اظهارات رضا لك زايي
از رضا لك زايي دانشجويي است كه پنج ماه در اسارت اين گروه پرسيده شد: گروهي كه شما را به گروگان گرفته بود، چه كساني بودند و چه افكاري داشتند؟
پاسخ داد: گروه ، اعتقادات ضد شيعي داشتند. مي گفتند: شيعه معتقد به تحريف قرآن است. شيعه كافر، مشرك و نجس است و از اين رو معتقد بودند كشتن شيعه ثواب زيادي دارد. بر اساس چهار حرف شيعه مي گفتند: شين آن يعني شيطان، يايش يعني يهودي، عينش يعني عيسوي و هايش يعني هندو .
مى گفتند بدترين دشمن اسلام و قرآن شيعه است و به دليل لعن صحابه كرام و توسل به اهل بيت و زيارت قبور امامان و امام زادگان ]عليهم السلام [، كافر است. همچنين درباره امام خميني مي گفتند او در كتابش آنها مي گفتند كشف الاسرار دچار غلوّ شده و گفته: اهل بيت بر ذره ذره عالم، ولايت تكويني دارند و مقامشان از فرشتگان و پيامبران بالاتر است و به حليّت خون و مال سني ها فتوا داده و نيز به صيغه درآوردن دختر دو ساله!
انفجار خونين در اتوبوس سپاه
در پى حادثه تروريستى 25 بهمن 85 انفجار بمب در مسير يك دستگاه اتوبوس در زاهدان رخ داد، تعداد جانبخاتگان را 12 تن و مجروحان را 33 تن اعلام شد.
انفجار حسينيه متعلق به هييت رهپويان وصال شيرازو کشتن امام جمعه ايرانشهر و دهها جنايت ديگر«
در بيست و پنج اسفندماه 84 در ميانه جاده زابل - زاهدان، تاسوكي، فاجعه تروريستي دلخراشي رخ داد كه در آن بيست و دو تن از مسافرين عبوري در حالي كه دستها و چشمان آنها بسته شده بود، توسط گروه موسوم به جندالله به فيض شهادت نايل آمدند. هفت تن نيز مجروح گشته و هفت تن نيز به گروگان گرفته شدند كه يك تن در ايامي كه در اسارت گروه مذكور بود به شهادت رسيد و شش تن ديگر نيز بتدريج و در طي دويست روز آزاد شدند.
اظهارات رضا لك زايي
از رضا لك زايي دانشجويي است كه پنج ماه در اسارت اين گروه پرسيده شد: گروهي كه شما را به گروگان گرفته بود، چه كساني بودند و چه افكاري داشتند؟
پاسخ داد: گروه ، اعتقادات ضد شيعي داشتند. مي گفتند: شيعه معتقد به تحريف قرآن است. شيعه كافر، مشرك و نجس است و از اين رو معتقد بودند كشتن شيعه ثواب زيادي دارد. بر اساس چهار حرف شيعه مي گفتند: شين آن يعني شيطان، يايش يعني يهودي، عينش يعني عيسوي و هايش يعني هندو .
مى گفتند بدترين دشمن اسلام و قرآن شيعه است و به دليل لعن صحابه كرام و توسل به اهل بيت و زيارت قبور امامان و امام زادگان ]عليهم السلام [، كافر است. همچنين درباره امام خميني مي گفتند او در كتابش آنها مي گفتند كشف الاسرار دچار غلوّ شده و گفته: اهل بيت بر ذره ذره عالم، ولايت تكويني دارند و مقامشان از فرشتگان و پيامبران بالاتر است و به حليّت خون و مال سني ها فتوا داده و نيز به صيغه درآوردن دختر دو ساله!
انفجار خونين در اتوبوس سپاه
در پى حادثه تروريستى 25 بهمن 85 انفجار بمب در مسير يك دستگاه اتوبوس در زاهدان رخ داد، تعداد جانبخاتگان را 12 تن و مجروحان را 33 تن اعلام شد.
انفجار حسينيه متعلق به هييت رهپويان وصال شيرازو کشتن امام جمعه ايرانشهر و دهها جنايت ديگر«
*عصام العماد کیه *
دکتر عصام العماد فارغ التحصیل دانشگاه فارغ التحصیل دانشگاه امام محمد بن سعود ریاض و شاگرد بن باز مفتی وهابیهای عربستان وامام جماعت یکی از مساجد بزرگ صنعا و از مبلغین وهابیت در یمن که کتابی در اثبات کفر شیعه نوشته است با اشنا شدن با یکی از حوانهای شیعه با فرهنگ تشیع اشنا واز فرقه وهابیت دست کشیدو به مذهب شیعه مشرف گردید.
عاقبت شیعیان از نظر استادان دانشگاه وهابی
شیخ عبدالله الغنیمان استاد الجامعه الاسلامی در مدینه منوره میگوید:ان الوهابیین علی یقین بان المذهب الاثنی العشری هو الذی یجذب الیه کل اهل السنه و کل الوهابیون فی المستقبل القریب .وهابیون به یقین دریافته اند ,تنها مذهبی در اینده اهل سنت و وهابیون را به طرف خود جذب خواهد کرد همان مذهب شیعه 12 امامی است
2. دکتر ناصر الغفاری استاد دانشگاه های مدینه مینویسد:اخیرا تعداد زیادی از اهل سنت به مذهب تشیع کرویده اندو اگر کسی کتاب عنوان المجد فی تاریخ البصره والنجد را مطالعه کند به وحشت ومی افتد که چگونه برخی قبایل عربی به صورت کامل مذهب شیعه را پذیرفته انذ
خداوند وهابيت و هروله (دويدن)
از لجنه افتاي سعودي در باره صفت هروله سؤال شده و پاسخ داده اند كه صفت هروله (دويدن) خدا در حديث قدسي كه بخاري و مسلم نقل كرده اند آمده كه خداوند فرموده: اگر بنده اي يك وجب به من نزديك شود، من يك ذراع (نيم متر) به او نزديك خواهم شد و اگر او يك ذراع به طرف من بيايد، من به قدر فاصله دو كف دست (بيش از يك متر) به او نزديك خواهم شد، اگر او قدم زنان به طرف من بيايد، من دوان دوان به طرف او خواهم رفت. سألت عن اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء: هل للّه صفة الهرولة؟أجابوا: نعم، صفة الهرولة علي نحو ما جاء في الحديث القدسي الشريف علي ما يليق به قال تعالي: «إذا تقرّب إليّ العبد شبراً تقرّبت إليه ذراعاً، وإذا تقرّب إليّ ذراعاً تقرّبت منه باعاً، وإذا أتاني ماشياً أتيته هرولة» رواه البخاري ومسلم. فتاوي اللجنة الدائمة للبحوث والإفتاء: 196/3، فتوي رقم 6932.بن باز مفتي أعظم سابق عربستان در پاسخ به استفتائي اين چنين نوشته: «أمّا الوجه واليدان والعينان والساق والأصابع فقد ثبتت في النصوص من الكتاب والسنّة الصحيحة وقال بها أهل السنّة والجماعة وأثبتوها للّه سبحانه علي الوجه اللائق به سبحانه وهكذا النزول والهرولة جاءت بها الأحاديث الصحيحة ونطق بها الرسول صلي اللّه عليه وسلّم وأثبتها لربّه عزّ وجلّ علي الوجه اللائق به سبحانه». فتاوي بن باز، ج 5 ص 374.آن چه كه صورت و دست و چشم و ساق و انگشت، براي خداوند، در كتاب و سنت صحيح آمده و نظريه اهل سنت بر آن استوار است و همچنين نزول حق از عرش به آسمان عالم ماده و هروله و دويدن در احاديث صحيح وارد شده و رسول اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) اين صفات را براي خداوند به آن گونه اي لايق او مي باشد، اثبات نموده است.
ادامه مطلب ...
خداي وهابيت به صورت نو جوان و مو فرفري است
ابو يعلي از ابن عباس نقل كرده كه پيامبر گرامي ( صلي الله عليه وآله وسلم ) فرمود: «رأيت ربي عز وجل، شاب أمرد جعد قطط، عليه حلية حمراء».خداوند را به صورت نو جواني ديدم كه هنوز موي صورتش در نيامده، سرش پرمو، پيچ پيچ (فرفري) و داراي زيور و آلات سرخ بود.ابو يعلي در كتاب ديگرش گفته: ابوزرعه دمشقي اين روايت را صحيح شمرده ... و أحمد بن حنبل گفته: «هذا حديث رواه الكبّر عن الكبّر، عن الصحابة عن النبي ( صلي الله عليه وآله وسلم ) ، فمن شك في ذلك أو في شي ء منه فهو جهميّ لا تقبل شهادته ولا يسلّم عليه، ولا يُعاد في مرضه».اين حديث را بزرگان از بزرگان از صحابه روايت كرده اند و هر كس در صحت اين روايت شك نمايد او جهمي و شهادت او پذيرفته نيست، سلام نبايد به او داد و به هنگام مريضي از وي نبايد عيادت كرد. طبقات الحنابلة: ج 3 ص 81 ج 82، ط ج مكتبة العبيكان، مكة المكرمة ج جامعة أم القري.إبطال التأويلات لأبي يعلي: ج 1 ص 141، ط1 ج مكتبة دار الإمام الذهبي الكويت، 1410 ه'.، إبطال التأويلات: ج 1 ص 145.
ابو بكر ابن عربي مي گويد: فردي كه مورد وثوق من بود نقل كرد كه ابو يعلي، (امام و پيشواي ابن تيميه) مي گويد: در باره خدا هر عضوي را جز ريش و عورت اثبات خواهم كرد: «إذا ذكر اللّه تعالي وما ورد من هذه الظواهر في صفاته، يقول: ألزموني ماشئتم فإنّي ألتزمه، إلّا اللحية والعورة». العواصم من القواصم: 210، الطبعة الحديثة: 283/2، دفع شبه التشبيه بأكف التنزيه لابن الجوزي: 95، 130 - الهامش
ادامه مطلب ...
خداي وهابيت غير از ريش و عورت همه چيز دارد
ابو بكر ابن عربي مي گويد: فردي كه مورد وثوق من بود نقل كرد كه ابو يعلي، (امام و پيشواي ابن تيميه) مي گويد: در باره خدا هر عضوي را جز ريش و عورت اثبات خواهم كرد: «إذا ذكر اللّه تعالي وما ورد من هذه الظواهر في صفاته، يقول: ألزموني ماشئتم فإنّي ألتزمه، إلّا اللحية والعورة». العواصم من القواصم: 210، الطبعة الحديثة: 283/2، دفع شبه التشبيه بأكف التنزيه لابن الجوزي: 95، 130 - الهامش
خداي وهابيت نمي تواند همه جا باشد
از هيأت عالي افتاي سعودي پرسيده شده: از نظر شرعي حكم كسي كه معتقد است كه خداوند همه جا وجود دارد چيست؟ و چگونه مي شود به او پاسخ داد؟هيأت جواب داد: عقيده اهل سنّت اين است كه خداوند بالاي عرش قرار گرفته، و در درون جهان نيست؛ بلكه خارج از اين عالم مي باشد.ودليل بر علوّ خداوند و بالا بودن او از مخلوقات، همان نزول قرآن از طرف اوست، و مسلّم است كه نزول همواره از بالا به پايين صورت مي گيرد، همانطوري كه در قرآن نيز آمده است: (وَأَنزَلْنَآ إِلَيْكَ الْكِتَبَ بِالْحَقِ ّ ...): ما قرآن را به سوي تو به حق نازل نموديم.تا آنجا كه مي نويسند: رسول گرامي ( صلي الله عليه وآله وسلم ) از كنيزي كه مي خواستند آزاد نمايند پرسيد: خداوند كجاست؟ پاسخ داد: در آسمان ها است. حضرت پرسيد: من، چه كسي هستم؟ پاسخ داد: پيامبر خدا.آنگاه حضرت به صاحب آن كنيز فرمود: او شخص با ايماني است، و مي تواني وي را در راه خدا آزاد نمايي.و همچنين رسول اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) فرمود: من امين كسي هستم كه در آسمان هاست، و اخبار آسمان هر صبح و شب به اطلاع من مي رسد.آن گاه هيأت عالي افتاي سعودي مي نويسد: «من اعتقد أنّ اللّه في كلّ مكان فهو من الحلوليّة، ويردّ عليه بماتقدّم من الأدلّة علي أنّ اللّه في جهة العلوّ، وأنّه مستو علي عرشه، بائن من خلقه، فإن انقاد لما دلّ عليه الكتاب والسنّة والإجماع، وإلّا فهو كافر مرتدّ عن الإسلام».هر كس معتقد باشد كه خداوند همه جا هست، قائل به حلول و دخول خداوند در درون عالم شده، بايد به چنين فردي با دليل ثابت كرد كه خداوند بر بالاي عرش قرار دارد، و خارج از جهان مي باشد، و اگر نپذيرفت او كافر و مرتدّ و خارج از اسلام است. كيف الردّ علي القائلين بأنّ (اللّه في كلّ مكان) تعالي عن ذلك، وما حكم قائلها؟وأجابت اللجنة: أوّلاً: عقيدة أهل السنّة والجماعة أنّ اللّه سبحانه وتعالي مستو علي عرشه بذاته، وهو ليس داخل العالم؛ بل منفصل وبائن عنه. . . .وممّا يدلّ علي علوّه علي خلقه نزول القرآن من عنده، والنزول لا يكون إلّا من أعلي إلي أسفل، قال تعالي(وَأَنزَلْنَآ إِلَيْكَ الْكِتَبَ بِالْحَقِ ّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَبِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ) المائدة: 48.إلي أن ذكرت قول رسول اللّه لجارية: أين اللّه؟ قالت: في السماء قال: من أنا؟ قالت: أنت رسول اللّه، قال: أعتقها فإنّها مؤمنة. أخرجه مسلم وأبوداود والنسائي وغيرهم، وفي الصحيحين حديث أبي سعيد الخدري رضي اللّه عنه قال: قال رسول اللّه صلي اللّه عليه وسلّم: «ألا تأمنوني وأنا أمين من في السماء، يأتيني خبر السماء صباحاً ومساءً». مسند أحمد (4/3، 68، 73) والبخاري (فتح الباري) برقم 3344، 4351، ومسلم برقم 1064.وثانياً: من اعتقد أنّ اللّه في كلّ مكان فهو من الحلوليّة، ويردّ عليه بماتقدّم من الأدلّة علي أنّ اللّه في جهة العلوّ، وأنّه مستو علي عرشه، بائن من خلقه، فإن انقاد لما دلّ عليه الكتاب والسنّة والإجماع، وإلّا فهو كافر مرتدّ عن الإسلام. فتاوي اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء: 216/3 - 218.
ادامه مطلب ...
خداي وهابيت با چشم قابل رؤيت است
در كتاب «منهاج السنّة» كه در ردّ كتاب «منهاج الكرامة» علاّمه حلّي نوشته است مي گويد: عموم منسوبين به اهل سنّت براي اثبات رؤيت خدا اتّفاق دارند واجماع سلف براين است كه ذات احديّت را در آخرت با چشم مي توان ديد ولي در دنيا نمي توان ديد. مختصر منهاج السنّة: 240/2
ادامه مطلب ...
خداي وهابيت مي خندد
ابن تيميه در رساله «عقيدة الحمويّة» مي نويسد: خداوند مي خندد، و روز قيامت در حال خنده بر بندگان خود تجلّي مي كند. مجموعة الرسائل الكبري، رساله يازدهم: 451.بخاري از ابو هريرة از قول يكي از صحابه نقل مي كند كه از مهماني پذيرائي كرده بود، به محضر پيامبر گرامي ( صلي الله عليه وآله وسلم ) رسيد و حضرت فرمود: «ضحك اللّه الليلة». خداوند شب گذشته به خاطر پذيرائي تو از مهمان، خنديد. صحيح بخاري، ج 4، ص 226، كتاب المناقب، باب مناقب الأنصار.بخاري در صحيح خود از ابو هرير نقل كرده كه پيامبر اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) فرمود: «يضحك اللّه إلي رجلين يقتل أحدهما الآخر فكلاهما يدخل الجنّة» خداوند مي خندد بر دو نفري كه همديگر را مي كشند و هر دو وارد بهشت مي شوند. صحيح بخاري، ج 3، ص 210، كتاب الجهاد مناقب، باب وجوب النفير، صحيح مسلم، ج 6، ص 40، كتاب الإمارة، باب بيان الرجلين يقتل أحدهما الآخر
ادامه مطلب ...
1200 طلبه شیعه و 34000 طلبه اهل سنت در سیستان وبلوچستان
به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از مرکز خبر حوزه، آیتالله مقتدایی در مراسم معارفه مسئول نمایندگی حوزه علمیه در تهران گفت: حوزههای علمیه سابقه درخشان طولانی دارد و شاید این یکی از سیاستهای ائمه (ع) برای حفظ دین در طول غیبت کبرا بوده است.
نایب رییس جامعه مدرسین خاطرنشان کرد: امام صادق (علیه السلام) طلبهها را به تقوا قبل از علم توحیدی دعوت کرده و مراقب آنها بودند و بعضیها را به تحصیل در رشتههای خاص تشویق میکردند و بعضیها را به فتوا دادن امر مینمودند و روش تربیتی امام صادق(علیه السلام) برای ما درس است.
عضو مجلس خبرگان رهبری تصریح کرد: به برکت شیخانصاریها، آیتالله حائری و بروجردیها و امام خمینی (ره) امروز در حوزه علمیه قم شاهد حضور 60 هزار طلبه هستیم.
مدیر حوزه علمیه قم با اشاره به تاکیدات حضرت امام (ره) بر حفظ حوزه گفت: وصیت امام آن بود که در همه اعصار خصوصاً در عصر حاضر نقشهها و توطئههای مختلفی در کار است، علما و فضلا نگذارند حوزههای فقهی و اصولی منحرف شود.
آیتالله مقتدایی گفت: بقای دین به حوزههای علمیه است و امروز ضرورت زمان اقتضا میکند، تحولی در حوزه داشته باشیم و انتظارات مردم از حوزه را پاسخ دهیم.
مدیر حوزههای علمیه افزود: چندین هزار مسجد در کشور خالی از امام جماعت است و این برای حوزه تاسف دارد وضع کشور اسلامی ما نباید این گونه باشد.
عضو شورای عالی حوزه بیان داشت: در خارج از کشور تقاضای مبلغ و استاد دانشگاه زیاد شده و ما باید طلابی را تربیت کنیم که اسلام را با زبان کشورهای مختلف تبلیغ کنند.
آیتالله مقتدایی گفت: تحول در حوزه باید با تقویت حوزههای علمیه شهرستانها شروع شود زیرا بدون تقویت آنها تحول ممکن نیست.
مدیر حوزههای علمیه افزود: در گذشته در همه شهرستانها و استانها افرادی صاحب رساله و نظر وجود داشتند اما امروز در این مورد خلاء احساس میشود و ما باید با دایرکردن درس خارج در استانها این خلاء را پرکنیم و تراکم در قم کم شود.
نایب رییس جامعه مدرسین تصریح کرد: ما از جهاتی در تقویت حوزهها، اولویت را به سیستان و بلوچستان دادیم زیرا 500 طلبه برادر و 700 طلبه خواهر در مقابل 22 هزار طلبه برادر و 12 هزار طلبه خواهر اهل سنت وجود دارد.
آیتالله مقتدایی بیان داشت: به نظرخواهی از مدیران و علما و مدارس شهرستانها تاکید داریم تا ضعفها را بررسی کنند و از نظر تهذیب و اخلاق و رشد تربیت طلاب را بررسی نمایند.
عضو شورای عالی حوزههای علمیه گفت: تهذیب و پژوهش مانند آموزش باید جزء برنامه باشد تا طلبه پژوهش محور بار بیاید.
وی بیان داشت: توسعه حوزه علمیه تهران را در اولویت بعدی قرار دادیم و با احداث دفتر نمایندگی لازم نیست مدارس علمیه تهران به قم برای نیازها و برنامههایشان مراجعه کنند.
آیتالله مقتدایی در پایان با معرفی حجتالاسلام حمیدی به عنوان مسئول نمایندگی حوزه علمیه قم در تهران گفت: حجتالاسلام حمیدی در حوزه، منشأ خدمات بود و حضور در مجلس و دانشگاه نشان از مدیریت ایشان دارد .
مدیر حوزههای علمیه یادآور شد: به تنهایی نمیتوان کاری از پیش برد باید همه، دست به دست هم دهند و همدیگر را کمک کنند تا در مدت کوتاهی در حوزه علمیه تهران آنچه نظر امام و مقام معظم رهبری است انجام بگیرد
ادامه مطلب ...
نایب رییس جامعه مدرسین خاطرنشان کرد: امام صادق (علیه السلام) طلبهها را به تقوا قبل از علم توحیدی دعوت کرده و مراقب آنها بودند و بعضیها را به تحصیل در رشتههای خاص تشویق میکردند و بعضیها را به فتوا دادن امر مینمودند و روش تربیتی امام صادق(علیه السلام) برای ما درس است.
عضو مجلس خبرگان رهبری تصریح کرد: به برکت شیخانصاریها، آیتالله حائری و بروجردیها و امام خمینی (ره) امروز در حوزه علمیه قم شاهد حضور 60 هزار طلبه هستیم.
مدیر حوزه علمیه قم با اشاره به تاکیدات حضرت امام (ره) بر حفظ حوزه گفت: وصیت امام آن بود که در همه اعصار خصوصاً در عصر حاضر نقشهها و توطئههای مختلفی در کار است، علما و فضلا نگذارند حوزههای فقهی و اصولی منحرف شود.
آیتالله مقتدایی گفت: بقای دین به حوزههای علمیه است و امروز ضرورت زمان اقتضا میکند، تحولی در حوزه داشته باشیم و انتظارات مردم از حوزه را پاسخ دهیم.
مدیر حوزههای علمیه افزود: چندین هزار مسجد در کشور خالی از امام جماعت است و این برای حوزه تاسف دارد وضع کشور اسلامی ما نباید این گونه باشد.
عضو شورای عالی حوزه بیان داشت: در خارج از کشور تقاضای مبلغ و استاد دانشگاه زیاد شده و ما باید طلابی را تربیت کنیم که اسلام را با زبان کشورهای مختلف تبلیغ کنند.
آیتالله مقتدایی گفت: تحول در حوزه باید با تقویت حوزههای علمیه شهرستانها شروع شود زیرا بدون تقویت آنها تحول ممکن نیست.
مدیر حوزههای علمیه افزود: در گذشته در همه شهرستانها و استانها افرادی صاحب رساله و نظر وجود داشتند اما امروز در این مورد خلاء احساس میشود و ما باید با دایرکردن درس خارج در استانها این خلاء را پرکنیم و تراکم در قم کم شود.
نایب رییس جامعه مدرسین تصریح کرد: ما از جهاتی در تقویت حوزهها، اولویت را به سیستان و بلوچستان دادیم زیرا 500 طلبه برادر و 700 طلبه خواهر در مقابل 22 هزار طلبه برادر و 12 هزار طلبه خواهر اهل سنت وجود دارد.
آیتالله مقتدایی بیان داشت: به نظرخواهی از مدیران و علما و مدارس شهرستانها تاکید داریم تا ضعفها را بررسی کنند و از نظر تهذیب و اخلاق و رشد تربیت طلاب را بررسی نمایند.
عضو شورای عالی حوزههای علمیه گفت: تهذیب و پژوهش مانند آموزش باید جزء برنامه باشد تا طلبه پژوهش محور بار بیاید.
وی بیان داشت: توسعه حوزه علمیه تهران را در اولویت بعدی قرار دادیم و با احداث دفتر نمایندگی لازم نیست مدارس علمیه تهران به قم برای نیازها و برنامههایشان مراجعه کنند.
آیتالله مقتدایی در پایان با معرفی حجتالاسلام حمیدی به عنوان مسئول نمایندگی حوزه علمیه قم در تهران گفت: حجتالاسلام حمیدی در حوزه، منشأ خدمات بود و حضور در مجلس و دانشگاه نشان از مدیریت ایشان دارد .
مدیر حوزههای علمیه یادآور شد: به تنهایی نمیتوان کاری از پیش برد باید همه، دست به دست هم دهند و همدیگر را کمک کنند تا در مدت کوتاهی در حوزه علمیه تهران آنچه نظر امام و مقام معظم رهبری است انجام بگیرد
فتاوای خشکل وهابیا
سجده بر تربت بدعت است صالح بنفوزان عضو هيئت إفتاء سعودى مىنويسد: «السجود على التربة المسمّاة تربة الولي إن كان المقصود منه التبرّك بهذه التربة والتقرّب إلى الوليّ، فهذا شرك أكبر، وإن كان المقصود التقرّب إلى اللّه مع إعتقاد فضيلة هذه التربة و أنّ فى السجود عليها فضيلة كالفضيلة التى جعلها اللّه فى الأرض المقدسّة فى المسجد الحرام والمسجد النبوي و المسجد الأقصى فهذا إبتداع فى الدين. المنتقى من فتاوى الشيخ صالح بن فوزان: 86/2. سجده بر تربت اولياء، اگر به قصد تبرّك به تربت و تقرب به اولياء باشد، شرك اكبر محسوب مىشود، و اگر مقصود تقرب به خداوند متعال باشد با اعتقاد بر اين كه اين تربت همانند زمين مسجد النبي و مسجد الاقصى داراى فضيلت مىباشد، بدعت در دين به شمار مىرود.
مراسم ميلاد رسول اكرم (ص) بدعت است
- :بن باز مفتى اعظم سعودى مىنويسد: «لايجوز الأحتفال بمولد الرسول (ص) ولا غيره، لأنّ ذلك من البدع المحدثة فى الدين، لأنّ الرسول (ص) لم يفعله ولاخلفاؤه الراشدون ولاغيرهم من الصحابة - رضى اللّه عنهم - ولا التابعون لهم بإحسان فى القرون المفضلة». مجموع فتاوى و مقالات متنوعة: 183/1، فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء: 18/3. مراسم ميلاد پيامبر گرامى(ص) جايز نيست؛ چون بدعت در دين محسوب مىشود زيرا خود رسول گرامى و خلفاى راشدين و صحابه حضرت و ديگر تابعين، چنين مراسمى به پا نداشتهاند.
مراسم سوگوارى پيامبران و صالحان بدعت است
-:لجنه دائم افتاى سعودى در پاسخ به سؤالى نوشته اند: «لايجوز الإحتفال بمن مات من الأنبياء والصالحين ولا إحياء ذكراهم بالموالد و... لأنّ جميع ما ذكر من البدع المحدثة فى الدين، و من وسائل الشرك». فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء: 54/3 الفتوى رقم 1774. مراسم سوگوارى براى پيامبران و صالحان و همچنين مراسم بزرگداشت آنان جايز نيست و بدعت در دين مىباشد، و شرك به حساب مىآيد.
جشن تولد نوزادان وسالگر ازدواج بدعت است
- :قال الشيخ إبن عثيمين: «إنّ الإحتفال بعيد الميلاد للطفل فيه تشبهاً بأعداء اللّه، فإنّ هذه العادة ليست من عادات المسلمين : و إنّما ورثك من غيرهم، وقد ثبت عنه (ص) «أنّ من تشبّه بقوم فهو منهم».فتاوى منار الإسلام: 43/1. وقال أيضاً: و أمّا أعياد الميلاد للشخص أو أولاده أو مناسبة زواج و نحوها فكلّها غير مشروعة و هى للبدعة أقرب من الإباحة. مجموع فتاوى و رسائل ابن العثيمين: 302/2. لجنه دائم افتاى سعودى مىنويسند: «وأعياد الموالد نوع من العبادات المحدثة في دين اللّه فلا يجوز عملها لأيّ من الناس مهماكان مقامه أو دوره في الحياة». فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء: 83/3، الفتوى رقم 2008. جشن تولد، بدعت در دين محسوب مىشود و براى هيچ فردى جايز نيست اگر چه آن از شخيصتهاى برجسته جامعه و داراى موقعيت ممتاز باشد.و در پاسخ به استفتاى ديگر مىنويسند: «لا يجوز إقامة عيد ميلاد لأحد؛ لأنّه بدعة». وقد ثبت عن الرسول (ص) أنّه قال: «من أحدث فى أمرنا ما ليس منه فهو ردّ». فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء: 84/3، الفتوى رقم 5289. به پاداشتن مراسم جشن تولد براى هيچكس جايز نيست و بدعت به شمار مىآيد، و از رسول اكرم (ص) آمده است: هر كس در دستورات دينى ما چيزى بيفزايد، مردود مىباشد.ولى جاى بس شگفتى است كه همان لجنه در رابطه با مراسم جشنهاى دولتى مىنويسند: «وما كان المقصود منه (العيد) تنظيم الأعمال مثلاً لمصحلة الأمّة وضبط أمورها؛ كأسبوع المرور، وتنظيم مواعيد الدراسيّة، والاجتماع بالموظّفين للعمل ونحو ذلك ممّا لا يفضي به إلى التقرب والعبادة والتعظيم بالأصالة، فهو من البدع العاديّة التي لا يشملها قوله (ص) «من أحدث فى أمرنا ما ليس منه فهو ردّ» فلا حرج فيه، بل يكون مشروعاً. فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء: 88/3، الفتوى رقم 9403. اگر مقصود از مراسم برگزارى عيد به خاطر مصلحت ملت و تظيم امور كشور صورت پذيرد، همانند هفته پليس، و تنظيم ايام درسى، وگردهمايى كارمندان دولتى، و امثال آنها كه قصد تقرب و عبادت در آنها نيست، مانعى ندارد و شامل نهى پيامبر نمىشود.بديهى است كه اين چنين تفكر، نشانگر نهايت تحجرگرايى و انجماد فكرى اين ها است؛ زيرا گذشته از اين كه مخالفت با برپايى جشن تولد، مخالفت با يك امر فطرى است، هيچگونه تفاوتى ميان اين جشن ولادتها با جشنهاى مراسم دولتى ندارد چون كسانى كه براى فرزندان خود مراسم جشن تولد به پا مىدارند هيچ گونه قصد تقرب و عبادت ندارند.
درود بر رسول اكرم (ص) قبل از اذان و بعد از اذان بدعت است
-:قالت اللجنة الدائمة للوهابيّين: ذكر الصلاة والسلام على الرسول (ص) قبل الأذان، وهكذا الجهر بها بعد الأذان مع الأذان من البدع المحدثة فى الدين، وقد ثبت عن النبي (ص) أنّه قال: «من أحدث فى أمرنا هذا، ما ليس منه فهو ردّ». متّفق عليه، وفي رواية: «من عمل عملاً ليس عليه أمرنا فهو ردّ». رواه مسلم... من فعل تلك البدعة ومن أقرّها ومن لم يغيّرها وهو قادر على ذلك فهو آثم.فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء: 501/2، الفتوى رقم 9696. لجنه دائم افتاء سعودى نوشتهاند: درود فرستادن بر رسول اكرم(ص) قبل از اذان و بعد از اذان، از بدعتهايى است كه در دين ايجاد شده و رسول اكرم(ص) فرموده: هر كس در دستورات دينى ما چيزى بيفزايد، مردود است و همچنين فرموده: هر كس عملى را انجام دهد كه ما بر آن دستور ندادهايم قابل قبول نيست.ومثله قال إبن باز فى فتاواه. و همين مطلب در نوشتار بن باز مفتى اعظم سعودى نيز آمده است.فتاوى إسلاميّة: 251/1.
دعا كردن در كنار قبر رسول اكرم (ص) به قصد اجابت بدعت است
-:قال الشيخ إبن فوزان: «من البدع التى تقع عند قبّة الرسول (ص) كثرة التردّد عليه، كلّما دخل المسجد ذهب يسلّم عليه ، وكذلك الجلوس عنده، ومن البدع كذلك، الدعاء عند قبر الرسول (ص) أو غيره من القبور، مظنّة أنّ الدعاء عنده يستجاب». مجلّة الدعوة: عدد 1612 ص 37. شيخ صالح بن فوزان عضو هيئت افتاى سعودى مي نويسد: رفت و آمد زياد به كنار قبر رسول اكرم(ص) و نشستن در آنجا و سلام گفتن به حضرت، بدعت به شمار مىآيد، و همچنين دعا كردن به اين نيت كه شايد در آنجا به اجابت برسد، نيز از بدعتها به حساب مي آيد.
دست كشيدن به پرده كعبه بدعت است
-:وقال ابن عثيمين: «التبرّك بثوب الكعبة والتمسّح به من البدع، لأنّ ذلك لم يرد عن النبىّ (ص). مجموع الفتاوى لإبن عثيمين: رقم 366. شيخ ابن عثيمين از مفتيان و علماء بزرگ سعودى مىنويسد: تبرك جستن به پرده كعبه و دست كشيدن به آن بدعت به شمار مىرود و از رسول اكرم(ص) دستورى در اين باره نرسيده است.
اهداء ثواب نماز و قرآن به رسول اكرم (ص) و مردگان بدعت است:
-قالت اللجنة الدائمة: لا يجوز أن تهب ثواب ما صلّيت للميّت، بل هو بدعة، لأنّه لم يثبت عن النبىّ (ص) ولا عن الصحابة رضى اللّه عنهم. فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء: 11/4، الفتوى رقم 7482. قالت اللجنة الدائمة: لا يجوز إهداء الثواب للرسول صلى اللّه عليه وسلّم، لا ختم القرآن ولا غيره، لأنّ السلف الصالح من الصحابة رضي اللّه عنهم ومن بعدهم لم يفعلوا ذلك، والعبادات توقيفيّة. فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء: 58/9، الفتوى رقم 3582. لجنه دائم افتاء سعودى مىنويسد: هديه نمودن ثواب نماز به ميت بدعت محسوب مىشود و از رسول اكرم(ص) و اصحاب در اين باره چيزى نرسيده است.و همچنين اهداء ثواب و ختم قرآن به رسول گرامى(ص) نيز جايز نمىباشد چون اصحاب پيامبر و ديگران چنين كارى نكردهاند.
قرائت قرآن برميت بدعت است
-:قال ابن عثيمين : وأمّا الإجتماع عند أهل الميّت وقرائة القران، وتوزيع التمر واللحم، فكلّه من البدع التى ينبغى للمرء تجنّبها، فإنّه ربّما يحدث مع ذلك نياحة وبكاء وحزن، وتذكّر للميت حتّى تبقى المصيبة فى قلوبهم لا تزول. وأنا أنصح هؤلاء الذين يفعلون مثل هذا أنصحهم أن يتوبوا إلى اللّه عزّوجلّ. فتاوى منار الإسلام: 270/1. ابن عثيمين از مفتيان بزرگ سعودى مىنويسد: اجتماع نزد مصيبت ديده و همچنين قرائت قرآن براى ميت و توزيع خرما و گوشت از بدعتهايى است كه بايد از آنها اجتناب نمود. چون اين كار باعث نوحه سرايى و گريه و حزن داغديدگان مىشود و تلخى مصيبت براى هميشه در قلب آنان مىماند، و من اين چنين افراد را نصيحت مىكنم كه از اين كار خود دست برداشته و توبه نمايند.
رفتن به غار حراء بدعت است
-:وقالت اللجنة الدائمة: «الصعود الى الغار المذكور - أي غار حراء - ليس من شعائر الحجّ، ولا من سنن الإسلام؛ بل أنّه بدعة، وذريعة من ذرائع الشرك باللّه، وعليه ينبغى أن يمنع الناس من الصعود له». اللجنة الدائمة، الفتوى رقم 5303. لجنه دائم افتاء سعودى نوشتهاند: رفتن به غار حراء از شعائر حج و آداب اسلامى به حساب نمىآيد، بلكه بدعت و از اسباب شرك مىباشد و بايد مردم را از اين عمل جلوگيرى نمود.
ذكر با تسبيح بدعت است
-:قال ابن باز: «لا نعلم أصلاً فى الشرع المطهّر للتسبيح بالمسبّحة، فالأولى عدم التسبيح بها والإقتصار على المشروع في ذلك ، وهو التسبيح بالأنامل». فتاوى إسلاميّة: 366/2. بن باز مفتى اعظم سعودى گفته است: ذكر گفتن با تسبيح در شرع مطهر وارد نشده است بهتر است بهجاى تسبيح با انگشتان دست ذكر گفته شود.اى كاش از وى سؤال مىشد كه آيا غذا خوردن با قاشق، مسافرت با ماشين و هواپيما، در شرع وارد شده يا خير؟
- آغاز نمودن جلسات با آيات قرآن بدعت است
:قال ابن عثيمين: «إتّخاذ الندوات والمحاضرات بآيات من القرآن دائماً كأنّها سنّة مشروعة فهذا لا ينبغي». نور على الدرب: 43. ابن عثيمين از مفتيان بزرگ سعودى مىنويسد: آغاز نمودن جلسات و سخنرانىها با آيات قرآن به صورت دائم، در شرع وارد نشده است و شايسته نيست.
- قرائت قرآن و دعاء، به صورت دسته جمعى بدعت است
:قالت اللجنة الدائمة: «إنّ قراءة القرآن جماعة بصوت واحد بعد كلّ من صلاة الصبح والمغرب أو غيرهما بدعة، وكذا إلتزام الدعاء جماعة بعد الصلاة». فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء: 481/3 فتوى رقم 4994. لجنه دائم افتاء سعودى نوشته: قرائت قرآن و همچنين خواندان دعاء به صورت دسته جمعى بدعت شمرده مىشود.
گفتن «صدق اللّه العظيم» بعد ختم قرآن بدعت است:
-وقال اللجنة الدائمة: «قول صدق اللّه العظيم بعد الإنتهاء من قراءة القرآن بدعة». فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء: 149/4 فتوى رقم 3303. لجنه دائم افتاء سعودى نوشته: در پايان قرائت قرآن گفتن «صدق اللّه العظيم» بدعت است.به همين حكم، شيخ عثيمين از مفتيان بزرگ سعودى فتوا داده است. قال الشيخ ابن عثيمين: «ختم التلاوة به - أي بقول (صدق اللّه العظيم) - غير مشروع ولا مسنون، فلا يسنّ للإنسان عند إنتهاء القرآن الكريم أن يقول: (صدق اللّه العظيم». فتاوى إسلامية: 17/4.
منتظر فتاوای جالب و خنده دارشون باشید

- :بن باز مفتى اعظم سعودى مىنويسد: «لايجوز الأحتفال بمولد الرسول (ص) ولا غيره، لأنّ ذلك من البدع المحدثة فى الدين، لأنّ الرسول (ص) لم يفعله ولاخلفاؤه الراشدون ولاغيرهم من الصحابة - رضى اللّه عنهم - ولا التابعون لهم بإحسان فى القرون المفضلة». مجموع فتاوى و مقالات متنوعة: 183/1، فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء: 18/3. مراسم ميلاد پيامبر گرامى(ص) جايز نيست؛ چون بدعت در دين محسوب مىشود زيرا خود رسول گرامى و خلفاى راشدين و صحابه حضرت و ديگر تابعين، چنين مراسمى به پا نداشتهاند.
مراسم سوگوارى پيامبران و صالحان بدعت است
جشن تولد نوزادان وسالگر ازدواج بدعت است
- :قال الشيخ إبن عثيمين: «إنّ الإحتفال بعيد الميلاد للطفل فيه تشبهاً بأعداء اللّه، فإنّ هذه العادة ليست من عادات المسلمين : و إنّما ورثك من غيرهم، وقد ثبت عنه (ص) «أنّ من تشبّه بقوم فهو منهم».فتاوى منار الإسلام: 43/1. وقال أيضاً: و أمّا أعياد الميلاد للشخص أو أولاده أو مناسبة زواج و نحوها فكلّها غير مشروعة و هى للبدعة أقرب من الإباحة. مجموع فتاوى و رسائل ابن العثيمين: 302/2. لجنه دائم افتاى سعودى مىنويسند: «وأعياد الموالد نوع من العبادات المحدثة في دين اللّه فلا يجوز عملها لأيّ من الناس مهماكان مقامه أو دوره في الحياة». فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء: 83/3، الفتوى رقم 2008. جشن تولد، بدعت در دين محسوب مىشود و براى هيچ فردى جايز نيست اگر چه آن از شخيصتهاى برجسته جامعه و داراى موقعيت ممتاز باشد.و در پاسخ به استفتاى ديگر مىنويسند: «لا يجوز إقامة عيد ميلاد لأحد؛ لأنّه بدعة». وقد ثبت عن الرسول (ص) أنّه قال: «من أحدث فى أمرنا ما ليس منه فهو ردّ». فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء: 84/3، الفتوى رقم 5289. به پاداشتن مراسم جشن تولد براى هيچكس جايز نيست و بدعت به شمار مىآيد، و از رسول اكرم (ص) آمده است: هر كس در دستورات دينى ما چيزى بيفزايد، مردود مىباشد.ولى جاى بس شگفتى است كه همان لجنه در رابطه با مراسم جشنهاى دولتى مىنويسند: «وما كان المقصود منه (العيد) تنظيم الأعمال مثلاً لمصحلة الأمّة وضبط أمورها؛ كأسبوع المرور، وتنظيم مواعيد الدراسيّة، والاجتماع بالموظّفين للعمل ونحو ذلك ممّا لا يفضي به إلى التقرب والعبادة والتعظيم بالأصالة، فهو من البدع العاديّة التي لا يشملها قوله (ص) «من أحدث فى أمرنا ما ليس منه فهو ردّ» فلا حرج فيه، بل يكون مشروعاً. فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء: 88/3، الفتوى رقم 9403. اگر مقصود از مراسم برگزارى عيد به خاطر مصلحت ملت و تظيم امور كشور صورت پذيرد، همانند هفته پليس، و تنظيم ايام درسى، وگردهمايى كارمندان دولتى، و امثال آنها كه قصد تقرب و عبادت در آنها نيست، مانعى ندارد و شامل نهى پيامبر نمىشود.بديهى است كه اين چنين تفكر، نشانگر نهايت تحجرگرايى و انجماد فكرى اين ها است؛ زيرا گذشته از اين كه مخالفت با برپايى جشن تولد، مخالفت با يك امر فطرى است، هيچگونه تفاوتى ميان اين جشن ولادتها با جشنهاى مراسم دولتى ندارد چون كسانى كه براى فرزندان خود مراسم جشن تولد به پا مىدارند هيچ گونه قصد تقرب و عبادت ندارند.
درود بر رسول اكرم (ص) قبل از اذان و بعد از اذان بدعت است
-:قالت اللجنة الدائمة للوهابيّين: ذكر الصلاة والسلام على الرسول (ص) قبل الأذان، وهكذا الجهر بها بعد الأذان مع الأذان من البدع المحدثة فى الدين، وقد ثبت عن النبي (ص) أنّه قال: «من أحدث فى أمرنا هذا، ما ليس منه فهو ردّ». متّفق عليه، وفي رواية: «من عمل عملاً ليس عليه أمرنا فهو ردّ». رواه مسلم... من فعل تلك البدعة ومن أقرّها ومن لم يغيّرها وهو قادر على ذلك فهو آثم.فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء: 501/2، الفتوى رقم 9696. لجنه دائم افتاء سعودى نوشتهاند: درود فرستادن بر رسول اكرم(ص) قبل از اذان و بعد از اذان، از بدعتهايى است كه در دين ايجاد شده و رسول اكرم(ص) فرموده: هر كس در دستورات دينى ما چيزى بيفزايد، مردود است و همچنين فرموده: هر كس عملى را انجام دهد كه ما بر آن دستور ندادهايم قابل قبول نيست.ومثله قال إبن باز فى فتاواه. و همين مطلب در نوشتار بن باز مفتى اعظم سعودى نيز آمده است.فتاوى إسلاميّة: 251/1.
دعا كردن در كنار قبر رسول اكرم (ص) به قصد اجابت بدعت است
-:قال الشيخ إبن فوزان: «من البدع التى تقع عند قبّة الرسول (ص) كثرة التردّد عليه، كلّما دخل المسجد ذهب يسلّم عليه ، وكذلك الجلوس عنده، ومن البدع كذلك، الدعاء عند قبر الرسول (ص) أو غيره من القبور، مظنّة أنّ الدعاء عنده يستجاب». مجلّة الدعوة: عدد 1612 ص 37. شيخ صالح بن فوزان عضو هيئت افتاى سعودى مي نويسد: رفت و آمد زياد به كنار قبر رسول اكرم(ص) و نشستن در آنجا و سلام گفتن به حضرت، بدعت به شمار مىآيد، و همچنين دعا كردن به اين نيت كه شايد در آنجا به اجابت برسد، نيز از بدعتها به حساب مي آيد.
دست كشيدن به پرده كعبه بدعت است
-:وقال ابن عثيمين: «التبرّك بثوب الكعبة والتمسّح به من البدع، لأنّ ذلك لم يرد عن النبىّ (ص). مجموع الفتاوى لإبن عثيمين: رقم 366. شيخ ابن عثيمين از مفتيان و علماء بزرگ سعودى مىنويسد: تبرك جستن به پرده كعبه و دست كشيدن به آن بدعت به شمار مىرود و از رسول اكرم(ص) دستورى در اين باره نرسيده است.
اهداء ثواب نماز و قرآن به رسول اكرم (ص) و مردگان بدعت است:
-قالت اللجنة الدائمة: لا يجوز أن تهب ثواب ما صلّيت للميّت، بل هو بدعة، لأنّه لم يثبت عن النبىّ (ص) ولا عن الصحابة رضى اللّه عنهم. فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء: 11/4، الفتوى رقم 7482. قالت اللجنة الدائمة: لا يجوز إهداء الثواب للرسول صلى اللّه عليه وسلّم، لا ختم القرآن ولا غيره، لأنّ السلف الصالح من الصحابة رضي اللّه عنهم ومن بعدهم لم يفعلوا ذلك، والعبادات توقيفيّة. فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء: 58/9، الفتوى رقم 3582. لجنه دائم افتاء سعودى مىنويسد: هديه نمودن ثواب نماز به ميت بدعت محسوب مىشود و از رسول اكرم(ص) و اصحاب در اين باره چيزى نرسيده است.و همچنين اهداء ثواب و ختم قرآن به رسول گرامى(ص) نيز جايز نمىباشد چون اصحاب پيامبر و ديگران چنين كارى نكردهاند.
قرائت قرآن برميت بدعت است
-:قال ابن عثيمين : وأمّا الإجتماع عند أهل الميّت وقرائة القران، وتوزيع التمر واللحم، فكلّه من البدع التى ينبغى للمرء تجنّبها، فإنّه ربّما يحدث مع ذلك نياحة وبكاء وحزن، وتذكّر للميت حتّى تبقى المصيبة فى قلوبهم لا تزول. وأنا أنصح هؤلاء الذين يفعلون مثل هذا أنصحهم أن يتوبوا إلى اللّه عزّوجلّ. فتاوى منار الإسلام: 270/1. ابن عثيمين از مفتيان بزرگ سعودى مىنويسد: اجتماع نزد مصيبت ديده و همچنين قرائت قرآن براى ميت و توزيع خرما و گوشت از بدعتهايى است كه بايد از آنها اجتناب نمود. چون اين كار باعث نوحه سرايى و گريه و حزن داغديدگان مىشود و تلخى مصيبت براى هميشه در قلب آنان مىماند، و من اين چنين افراد را نصيحت مىكنم كه از اين كار خود دست برداشته و توبه نمايند.
رفتن به غار حراء بدعت است
-:وقالت اللجنة الدائمة: «الصعود الى الغار المذكور - أي غار حراء - ليس من شعائر الحجّ، ولا من سنن الإسلام؛ بل أنّه بدعة، وذريعة من ذرائع الشرك باللّه، وعليه ينبغى أن يمنع الناس من الصعود له». اللجنة الدائمة، الفتوى رقم 5303. لجنه دائم افتاء سعودى نوشتهاند: رفتن به غار حراء از شعائر حج و آداب اسلامى به حساب نمىآيد، بلكه بدعت و از اسباب شرك مىباشد و بايد مردم را از اين عمل جلوگيرى نمود.
ذكر با تسبيح بدعت است
-:قال ابن باز: «لا نعلم أصلاً فى الشرع المطهّر للتسبيح بالمسبّحة، فالأولى عدم التسبيح بها والإقتصار على المشروع في ذلك ، وهو التسبيح بالأنامل». فتاوى إسلاميّة: 366/2. بن باز مفتى اعظم سعودى گفته است: ذكر گفتن با تسبيح در شرع مطهر وارد نشده است بهتر است بهجاى تسبيح با انگشتان دست ذكر گفته شود.اى كاش از وى سؤال مىشد كه آيا غذا خوردن با قاشق، مسافرت با ماشين و هواپيما، در شرع وارد شده يا خير؟
- آغاز نمودن جلسات با آيات قرآن بدعت است
:قال ابن عثيمين: «إتّخاذ الندوات والمحاضرات بآيات من القرآن دائماً كأنّها سنّة مشروعة فهذا لا ينبغي». نور على الدرب: 43. ابن عثيمين از مفتيان بزرگ سعودى مىنويسد: آغاز نمودن جلسات و سخنرانىها با آيات قرآن به صورت دائم، در شرع وارد نشده است و شايسته نيست.
- قرائت قرآن و دعاء، به صورت دسته جمعى بدعت است
:قالت اللجنة الدائمة: «إنّ قراءة القرآن جماعة بصوت واحد بعد كلّ من صلاة الصبح والمغرب أو غيرهما بدعة، وكذا إلتزام الدعاء جماعة بعد الصلاة». فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء: 481/3 فتوى رقم 4994. لجنه دائم افتاء سعودى نوشته: قرائت قرآن و همچنين خواندان دعاء به صورت دسته جمعى بدعت شمرده مىشود.
گفتن «صدق اللّه العظيم» بعد ختم قرآن بدعت است:
-وقال اللجنة الدائمة: «قول صدق اللّه العظيم بعد الإنتهاء من قراءة القرآن بدعة». فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء: 149/4 فتوى رقم 3303. لجنه دائم افتاء سعودى نوشته: در پايان قرائت قرآن گفتن «صدق اللّه العظيم» بدعت است.به همين حكم، شيخ عثيمين از مفتيان بزرگ سعودى فتوا داده است. قال الشيخ ابن عثيمين: «ختم التلاوة به - أي بقول (صدق اللّه العظيم) - غير مشروع ولا مسنون، فلا يسنّ للإنسان عند إنتهاء القرآن الكريم أن يقول: (صدق اللّه العظيم». فتاوى إسلامية: 17/4.
منتظر فتاوای جالب و خنده دارشون باشید
عجب خدایی داره وهابی حالشوببر
ابن تيميه ناشر افكار تجسيم
از مسائلي كه «ابن تيميّه» بنيانگذار فكري وهّابيّت رسماً به نشر آن همت گماشت قضيه جسمانيت خداوند متعال و اثبات لوازم جسمانيت مانند قرار گرفتن بر روي كرسي و خنديدن و راه رفتن و مانند اين ها است.ابن تيميه گفته: «وليس في كتاب اللّه ولا سنّة رسوله ولا قول أحد من سلف الأمّة وأئمّتها أنّه ليس بجسم وأنّ صفاته ليست أجساماً وأعراضاً ؟ ! فنفي المعاني الثابتة بالشرع والعقل بنفي ألفاظ لم ينف معناها شرع ولا عقل ، جهل وضلال». التأسيس في ردّ أساس التقديس: ج 1 ص 101.در كتاب خدا و سنت رسول اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) و همچنين در گفتار سلف امت (صحابه) و پيشوايان ديني نيامده كه خداوند جسم نيست و صفات او از جسمانيت و عرض بودن منزه است.انكار يك معنايي كه شرع و عقل آن را نفي نكرده، يك نوع ناداني و گمراهي است.او مي گويد: «والكلام في وصف اللّه بالجسم نفياً وإثباتاً بدعة ، لم يقل أحد من سلف الأمّة وأئمتها إنّ اللّه ليس بجسم ، كما لم يقولوا إن اللّه جسم». الفتاوي: 192/5.نفي و اثبات جسمانيت خداوند متعال بدعت است و كسي از بزرگان گذشته نگفته اند كه خداوند جسم نيست همان طوري نگفته اند كه او جسم است.و در جاي ديگر مي گويد: «فإسم المشبّهة ليس له ذكر بذم في الكتاب والسنة ولا كلام أحد من الصحابة والتابعين». بيان تلبيس الجهميّة في تأسيس بدعهم الكلامية: ج 1 ص 109.در قرآن و روايات مذمتي از مشبهه به ميان نيامده و سخني هم از صحابه و تابعين در اين باره نقل نشده است.
نظ ر هيأت عالي افتاي سعودي در جسمانيّت خداوند تعالي
هيأت عالي افتاي سعودي در پاسخ به سؤالي پيرامون جسمانيّت خداوند تعالي نوشته است:«ونظراً إلي أنّ التجسيم لم يرد في النصوص نفيه ولا إثباته فلايجوز للسملم نفيه ولا إثباته؛ لأنّ الصفات توقيفيّة». فتاوي اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء: 227/3.(با توجّه به اينكه در باره جسمانيّت خداوند نفياً و اثباتاً در روايات گفتگو نشده است، بنا بر اين نبايد سخني گفته شود؛ چون صفات خداوند توقيفي است، يعني آنچه در روايات و آيات آمده است، مي شود به زبان آورد).
خداي وهابيت از عرش به زير مي آيد
ابن تيميه مي گويد: هر شب هر طور كه بخواهد به آسمان دنيا فرود مي آيد، و مي گويد: آيا كسي هست كه مرا بخواند و من اجابتش كنم، و طالب مغفرتي هست كه او را ببخشم...خدا اين كار را تا طلوع فجر انجام مي دهد.و پس از نقل مطلب فوق مي نويسد: «فمن أنكر النزول أو تأوّل فهو مبتدع ضالّ» (هر كس فرود آمدن خدا را به آسمان دنيا انكار يا توجيه كند بدعتگذار و گمراه است. مجموعة الرسائل الكبري، رساله يازدهم: 451.«ابن بطوطه» در سفرنامه خود مي نويسد: «ابن تيميّه» درمسجد جامع دمشق كه من حضور داشتم، بر بالاي منبر گفت: «إنّ اللّه ينزل إلي السماء الدنيا كنزولي هذا» (خداوند به آسمان دنيا فرود مي آيد، همچنان كه من از پلّه اين منبر فرود مي آيم)، سپس يك پلّه پايين آمد، «ابن الزهراء» از فقهاء مالكي اعتراض كرد، و اظهارات وي را به اطلاع ملك ناصر رساند، وي دستور داد تا او را زنداني كردند، و در زندان از دنيا رفت. رحلة ابن بطوطة: 113.
خداي وهابيت با چشم قابل رؤيت است
در كتاب «منهاج السنّة» كه در ردّ كتاب «منهاج الكرامة» علاّمه حلّي نوشته است مي گويد: عموم منسوبين به اهل سنّت براي اثبات رؤيت خدا اتّفاق دارند واجماع سلف براين است كه ذات احديّت را در آخرت با چشم مي توان ديد ولي در دنيا نمي توان ديد. مختصر منهاج السنّة: 240/2.
خداي وهابيت مي تواند بر روي پشه قرار گيرد
و همچنين گفته:«ولو قد شاء لاستقرّ علي ظهر بعوضة فاستقلّت به بقدرته ولطف ربوبيّته فكيف علي عرش عظيم». التأسيس في ردّ أساس التقديس: ج 1 ص 568 .اگر خداوند بخواهد با قدرت خويش مي تواند بر پشت يك پشه اي هم قرار گيرد، پس چگونه نتواند بر روي عرش استقرار بيابد.
خداي وهابيت به صورت نو جوان و مو فرفري است
پيامبر وهابيت در كنار خداي آنان جلوس مي كند
ابن قيم شاگرد ابن تيميه مي نويسد: «إنّ اللّه يجلس علي العرش ، ويجلس بجنبه سيّدنا محمد (ص) وهذا هو المقام المحمود». بدائع الفوائد، ج 4، ص 39.خداوند بر روي عرش مي نشيند و رسول اكرم (ص) نيز در كنار او جلوس مي كند، و اين همان مقام محمود و شايسته اي است كه قرآن وعده داده است.
خداوند وهابيت چهار انگشت بزرگتر از عرش است
قال ابوبكر ابن العربي في العواصم: (الرحمن علي العرش استوي) قالوا: «إنّه جالس عليه، متّصل به، وأنّه أكبر بأربع أصابع، إذ لايصحّ أن يكون أصغر منه، لأنّه العظيم، ولإ؛م يكون مثله لأنّه (ليس كمثله شي ء) فهو أكبر من العرش بأربع أصابع». العواصم من القواصم: 209.ابن عربي در تفسير آيه شريفه (الرحمن علي العرش استوي) مي گويد: خداوند بر روي عرش مي نشيند و چهار انگشت از عرش بزرگتر (پهن تر) مي باشد؛ زيرا خداوند عظيم است و نمي شود كه با عرش يكسان باشد و از اين روي چهار انگشت از عرش بزرگتر مي باشد.طبري در تفسير خود در ذيل آيه شريفه (وسع كرسيّه السماوات والأرض) از عبد اللّه بن خليفه از رسول اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) نقل كرده كه فرمود: «وإنّه ليقعد عليه فما يفضل منه مقدار أربع أصابع، ثمّ قال بأصابعه» خداوند بر روي كرسي مي نشيند و از هر طرف به مقدار چهار انگشت از كرسي پهن تر مي باشد، آنگاه حضرت فرمود: به مقدار چهار انگشت خداوند.وقال الديلمي قال ابن عمر : «إنّ اللّه عزّ وجل ملأ عرشه يفضل منه كما يدور العرش أربعة أصابع بأصابع الرحمن عز وجل». فردوس الأخبار ج 1 ص 219.ديلمي از عبد اللّه عمر نقل كرده كه خداوند، عرش خود را پر مي كند به طوري كه از هر طرف، چهار انگشت به اندازه انگشت خداوند، بيشتر مي آيد.
كرسي در اثر سنگيني خداي وهابيت ناله مي كند
سيوطي از طرق مختلف عن عمر نقل مي كند كه زني خدمت رسول اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) رسيد و گفت: دعا كن خداوند مرا وارد بهشت سازد، رسول گرامي ( صلي الله عليه وآله وسلم ) خدا را به عظمت ياد كرد و فرمود: كرسي خداوند سراسر آسمان و زمين را فرا گرفته است و هنگامي كه خداوند بر روي كرسي قرار مي گيرد، در اثر سنگيني حق از كرسي ، ناله اي همانند ناله شتر بچه خارج مي شود. و هيثمي در كتاب مجمع الزوائد اين روايت رإ؛ظگ صحيح دانسته است. قال السيوطي: وأخرج عبد بن حميد وابن أبي عاصم في السنة والبزار وأبو يعلي وابن جرير وأبو الشيخ والطبراني وابن مردويه والضياء المقدسي في المختارة عن عمر، «أنّ إمرأة أتت النبي صلي الله عليه وسلم فقالت: أدع اللّه أن يدخلني الجنّة ، فعظمّ الرب تبارك وتعالي وقال : «إنّ كرسيّه وسع السماوات والأرض ، وإنّ له أطيطاً كأطيط الرحل الجديد إذا ركب من ثقله». الدر المنثور ج 1 ص 328. قال الهيثمي: رواه البزار ورجاله رجال الصحيح . مجمع الزوائد ج 1 ص 83. وقال أيضاً: رواه أبو يعلي في الكبير ورجاله رجال الصحيح غير عبد اللّه بن خليفة الهمذاني وهو ثقة. مجمع الزوائد ج 10 ص 159.
افكار وهابيت در ترازوي نقدسخنان ابن تيميه و وهابيت مخالف كتاب و سنت
سخن ابن تيميّه و پيروان وهابي او در اثبات جسمانيت حق تعالي مخالف كتاب و سنت است؛ زيرا آيه شريفه (لَيْسَ كَمِثْلِهِ ي شَيْ ءٌ). صراحت دارد كه خداوند مانندي الشوري : 11.ندارد و آيه شريفه (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ). نيز دلالت مي كند كه او بي همتا است. الاخلاص : 4.حاكم نيشابوري در روايتي از اُبَيّ بن كعب نقل كرده: مشركان از رسول گرامي ( صلي الله عليه وآله وسلم ) خواستند كه نسب خداوند متعال را بيان نمايد، خداوند سوره توحيد را نازل نمود و فرمود: كه اي پيامبر! به مشركان بگو: (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ) او خداوند يكتا و بي نياز است، بي نيازي كه (لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ) فرزندي ندارد و از پدر و مادري هم زاده نشده؛ زيرا آن كه زاده شده، روزي هم خواهد مرد، و آن كه بميرد ارثي خواهد گذاشت، وخداوند بي همتا از مردن و ارث نهادن منزّه است.(وَلَمْ يَكُن لَّهُ و كُفُوًا أَحَدُم) خداوند متعال، شبيه، مانند و همتا ندارد.آن گاه حاكم نيشابوري و همچنين ذهبي گفته اند: اين روايت صحيح است.«إنّ المشركين قالوا : يا محمد أنسب لنا ربك ! فأنزل اللّه عز وجل : (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ) قال : الصمد الذي (لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ)، لأنّه ليس شئ يولد إلّا سيموت ، وليس شئ يموت إلّا سيورث وإنّ اللّه لا يموت ولا يورث، (وَلَمْ يَكُن لَّهُ و كُفُوًا أَحَدُم) قال : لم يكن له شبيه ولا عدل وليس كمثله شئ».ثمّ قال الحاكم : صحيح الإسناد ولم يخرجاه. وقال الذهبي: صحيح. المستدرك: 2/ 540.احمد بن حنبل و بطلان نظريه قائلين به تجسيمبيهقي از بزرگ شخصيتهاي علمي اهل سنت مي گويد: امام احمد بن حنبل نظريه قائلين به جسمانيت حق تعالي را باطل دانسته و گفته است: اسم ها از شريعت و لغت گرفته مي شود و اهل لغت كلمه «جسم» را در برابر چيزي كه داراي طول، عرض، ارتفاع، تركيب و صورت باشد، قرار داده اند و خداوند متعال از تمامي اين ها منزّه است و شايسته نيست كه او را جسم بناميم؛ زيرا او از هرگونه معنا و مفهوم جسم، خارج است و در شريعت نيز اين لفظ وارد نگرديده است، بنا بر اين عقيده به جسمانيت باطل است. وأنكر أحمد علي من قال بالجسم وقال: إنّ الأسماء مأخوذة من الشريعة واللغة، وأهل اللغة وضعوا هذا الإسم علي ذي طول وعرض وسمك وتركيب وصورة وتأليف، واللّه سبحانه خارج عن ذلك كلّه ، فلم يجز أن يسمّي جسماً؛ لخروجه عن معني الجسميّة ولم يجئ في الشريعة ذلك فبطل. طبقات الحنابلة: 298/2، اعتقاد الإمام ابن حنبل للتميمي: 298، العقيدة لأحمد بن حنبل: 110، تهنئة الصديق المحبوب لسقاف: 39.علماي اهل سنت و تكفير مجسّمهامام قرطبي پس از نقل اقوال ديگر عالمان، پيرامون مجسمه مي گويد: «والصحيح القول بتكفيرهم؛ إذ لا فرق بينهم وبين عبّاد الأصنام والصور». تفسير القرطبي: ج 4 ص 14، التذكار: ص 208.قول صحيح اين است كه قائلين به جسمانيت حق تعالي كافر هستند؛ زيرا تفاوتي ميان آنان و بت پرستان و چهره پرستان نيست.نَوَوي از علماء بزرگ اهل سنت مي گويد: «فمِمَّن يُكَفّر، من يجسّم تجسيماً صريحاً ومن ينكر العلم بالجزئيّات». المجموع: ج 4 ص 253.از جمله كساني كه كفر آنان ثابت است، قائلين به جسمانيت حق تعالي و آنان كه علم به جزئيات او را انكار مي كنند.عبد القاهر بغدادي متوفاي 429 ه'، از متكلمان بلند آوازه اهل سنت مي گويد: «وأمّا جسميّة خراسان من الكراميّة، فتكفيرهم واجب؛ لقولهم: بأنّ اللّه تعالي له حدّ ونهاية من جهة السفل ومنها يماس عرشه ، ولقولهم: بأنّ اللّه تعالي محلّ للحوادث». اصول الدين: 337، يراجع: التنديد بمن عدد التوحيد للسقاف: 52.فرقه كراميه منطقه خراسان كه معتقد به جسمانيت حق تعالي هستند، تكفيرشان واجب است؛ زيرا خداوند متعال را محدود به حدود دانسته و براي او از ناحيه پايين، نقطه پاياني قائل هستند كه با عرش تماس دارد و محل عروض حوادث است.وهمو در كتاب الفرق بين الفرق ضمن شمردن اموري كه اهل سنت بدان اجماع نموده اند، مي گويد: «وقالوا بنفي النهاية والحدّ عن صانع العالم». اهل سنت، هرگونه حدود و نقطه پاياني را از خداوند متعال نفي كرده اند. الفرق بين الفرق: 40، تحقيق لجنة إحياء التراث العربي، ط. دار الجيل - بيروت.تا آن جا كه مي گويد: «وأجمعوا علي أن لا يحويه مكان ولا يجري عليه زمان، خلاف قول من زعم من الشهاميّة والكراميّة أنّه مماسّ لعرشه، وقد قال أمير المؤمنين علي رضي اللّه عنه: إنّ اللّه تعالي خلق العرش إظهاراً لقدرته لا مكاناً لذاته». الفرق بين الفرق: 41.اهل سنت اجماع دارند كه خداوند متعال را نه مكاني در بر گرفته و نه زماني بروي مي گذرد، (ذات مقدسش فراتر از مكان و زمان است» بر خلاف قول باطل شهاميّه و كراميّه كه مي گويند: ذات اقدس ربوبي با عرش، در تماس است؛ امير مؤمنان علي ( عليه السلام ) مي فرمايد: خداوند عرش را به خاطر قدرت نمايي آفريده، نه براي جايگاه خويش.ابن نجيم متوفاي 970 ه'، از فقهاي بزرگ اهل سنت مي گويد: «والمشبّه إن قال: إنّ للّه يداً أو رِجْلاً كما للعباد فهو كافر ، وإن قال: إنّه جسم، لا كالأجسام فهو مبتدع». البحر الرائق: ج 1 ص 611.مشبهه (آنان كه خداوند را به بندگان تشبيه مي كنند) اگر بگويند كه خداوند همانند بندگان داراي دست و پا هست، كافر هستند و اگر بگويند خداوند داراي جسم است ولي نه مانند اجسام، بدعت گذار هستند.غزالي آن عالم بلند آوازه اهل سنت مي گويد: فإن خطر بباله أنّ اللّه جسم مركّب من أعضاء فهو عابد صنم؛ فإنّ كلّ جسم فهو مخلوق، وعبادة المخلوق كفر، وعبادة الصنم كفر؛ لأنّه مخلوق وكان مخلوقاً؛ لأنّه جسم، فمن عبد جسماً فهو كافر بإجماع الأئمة، السلف منهم والخلف. إلجام العوام عن علم الكلام: 209، دراسات في منهاج السنة: 145، نقلاً عن الرسالة التدمريّة: 92.اگر كسي به ذهنش خطور كند كه خداوند تعالي داراي جسمي هست كه از عضوهاي متعدد تشكيل يافته، او بت پرست است؛ زيرا هر جسمي مخلوق و آفريده شده است و به اجماع تمام علماي و پيشوايان ديني در تمام زمان هاي پيش و نزديك، پرستش مخلوق، كفر و بت پرستي است.دخول تجسيم از كانال يهودشهرستاني مي گويد: «وضع كثير من اليهود الذين اعتنقوا الإسلام أحاديث متعددة في مسائل التجسيم والتشبيه وكلّها مستمدّة من التوراة». الملل والنحل: 117/1 .بسياري از يهوديان كه به طرف اسلام كشيده شدند احاديث متعددي را در جسمانيت حق تعالي ساختند و وارد شريعت اسلامي كردند، و تمامي احاديث تجسيم از تورات سر چشمه گرفته است.اسرائيليّات در كتب اهل سنتورود بعضي از قصص و نقلهاي تاريخي در كتب حديثي و تاريخي و تفسيري اهل سنت چهره اي نا زيبا از وقايع درست تاريخي به نمايش گذاشته است، كه تشخيص اين حقيقت كاري فوق العاده مشكل وسخت است، زيرا پژوهندگان و اهل تحقيق را در دستيابي به حقايق تاريخي دچار مشكل، و يا با ناكامي رو برو مي كند.ابن خلدون مي نويسد: عرب صدر اسلام بهره اي از علم و كتابت نداشتند و مطالب مربوط به آفرينش جهان و اسرار هستي را از علماء يهود و اهل تورات و يا از نصاري همانند: كعب الأحبار، وهب بن منبه، وعبد الله بن سلام مي پرسيدند تا آن جا كه مي گويد: «فامتلأت التفاسير من المنقولات عندهم وتساهل المفسّرون في مثل ذلك وملأوا كتب التفسير بهذه المنقولات ، وأصلها كلّها كما قلنا من التوراة أو ممّا كانوا يفترون». مقدمة ابن خلدون: 439 .تفاسير اهل سنت از گفته هاي يهود و نصاري مملو گشته و مفسران هم در اين زمينه سهل انگاري كردند و كتابهاي تفسيري را از اين قماش روايات پر كرند و ريشه همه اين روايات از تورات و يا دروغ بافي هاي يهود و نصاري سر چشمه گرفته است.در دو كتاب معروف و مشهور اهل سنّت صحيح بخاري و مسلم نيز از اين آفت در امان نمانده و متأسّفانه اخباري از اين دست به فراواني در آنها ديده مي شود، كه از آن جمله نقل حديث ساختگي ذيل است كه از افكار يهوديّت در ميان احاديث مسلمين رسوخ كرده است.«عن أبي هريرة عن رسول اللّه صلّي اللّه عليه وسلّم قال: يَنْزِل اللّه إلي السماء الدنيا كلّ ليلة حين يمضي ثلث الليل الأوّل؛ فيقول: أنا الملك، أنا الملك، من ذا الذي يدعوني فأستجيب له، من ذا الذي يسألني فأعطيه، من ذا الذي يستغفرني فأغفر له، فلا يزال كذلك حتّي يضي ء الفجر». صحيح مسلم: 175/2، سنن ابن ماجة: 435/1، سنن الترمذي: 277/1.خداوند هر شب پس از گذشت يك سوّم از آن، به آسمان زمين فرود مي آيد، و تا طلوع فجر ندا مي كند: چه كسي است كه مرا بخواند و از من چيزي بخواهد، و طلب بخشش كند، تا خواسته هاي وي را بر آورده نمايم.در برخي از روايات آمده است: «فإذا طلع الفجر صعد إلي عرشه» پس از طلوع فتح الباري: 390/13.فجر به عرش مراجعت مي كند.شايد روزگاري اين سخنان بي پايه و اساس، مشتري داشت، ولي امروز با رشد دانشها و تكامل عقلاني بشر اين قبيل نقلها مورد تمسخر قرار گرفته و به آن مي خندند، چون با توجّه به كرويّت زمين، در هر لحظه از شبانه روز در يك نقطه از كره زمين پايان شب و طلوع فجر مي باشد، و اگر خداوند از عرش به زمين آمده باشد، مادامي كه زمين باقي است و شب و روز در چرخش است ديگر به عرش بر نخواهد گشت.روي اين جهت برخي از بزرگان اهل سنّت در توجيه اين روايت دچار حيرت و سرگرداني شده اند. رجوع شود به تفسير القرطبي: 39/4، فتح الباري: 390/13.البتّه نتيجه دوري از اهل بيت عصمت و طهارت و بي توجّهي به توصيه رسول اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) در تمسّك به ثقلين، سقوط در وادي هاي خطرناكي اين چنين را در پي دارد.نگاهي ديگر به سخنان ابن تيميهبا توجه به آنچه كه بيان شد از آيات قرآن و سنت شريف و گفتار شخصيتهاي بزرگ علمي اهل سنت، دوباره عبارت ابن تيميه را مرور مي كنيم كه مي گويد: «وليس في كتاب اللّه ولا سنّة رسوله ولا قول أحد من سلف الأمّة وأئمّتها أنّه ليس بجسم» . در التأسيس في ردّ أساس التقديس: ج 1 ص 101.كتاب خدا و سنت رسول اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) و همچنين در گفتار سلف امت (صحابه) و پيشوايان ديني نيامده كه خداوند جسم نيست.مگر (لَيْسَ كَمِثْلِهِ ي شَيْ ءٌ) و يا (وَلَمْ يَكُن لَّهُ و كُفُوًا أَحَدُم) از آيات قرآن نيستند؟و يا آن چه را كه از اُبَيّ بن كعب نقل شد و حاكم نيشابوري و ذهبي شهادت به صحت آن دادند، خارج از سنت رسول اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) مي باشد؟!!! مستدرك الصحيحين: 540/2.و يا احمد بن حنبل، بيهقي، قرطبي، عبد القاهر بغدادي و شهرستاني و... از علماء اهل سنت نيستند؟!!مگر نه اين است كه وي به فتواي علماء معاصر خويش به خاطر همين عقيده باطل تجسيم محكوم به زندان شد؟همان طوري كه أبو الفداء در تاريخ خود مي گويد: «استدعي تقي الدين أحمد بن تيمية من دمشق إلي مصر وعقد له مجلس وأمسك وأودع الاعتقال بسبب عقيدته؛ فإنّه كان يقول بالتجسيم...». تاريخ أبي الفداء: 392/2، حوادث 705، كشف الارتياب: 122.ابن تيميه از دمشق به مصر احضار گرديد وپس از محاكمه وي را دستگير و به سبب عقيده اش زنداني كردند زيرا او معتقد بود كه خداوند متعال داراي جسم است.و به نقل ابن حجر عسقلاني، قاضي مالكي اعلام كرد: «فقد ثبت كفره»، كفر ابن الدرر الكامنة: 145/1.تيميه ثابت است.و همچنين ابن حجر عسقلاني و شوكاني از علماء بزرگ اهل سنّت نوشته اند: قاضي شافعي دمشق دستور داد كه در دمشق اعلان كنند كه: «من اعتقد عقيدة ابن تيميّة حلّ دمه وماله». هر كس عقيده ابن تيميه را داشته باشد خونش هدر و مالش مباح است. الدرر الكامنة: 147/1، البدر الطالع: 67/1.
از مسائلي كه «ابن تيميّه» بنيانگذار فكري وهّابيّت رسماً به نشر آن همت گماشت قضيه جسمانيت خداوند متعال و اثبات لوازم جسمانيت مانند قرار گرفتن بر روي كرسي و خنديدن و راه رفتن و مانند اين ها است.ابن تيميه گفته: «وليس في كتاب اللّه ولا سنّة رسوله ولا قول أحد من سلف الأمّة وأئمّتها أنّه ليس بجسم وأنّ صفاته ليست أجساماً وأعراضاً ؟ ! فنفي المعاني الثابتة بالشرع والعقل بنفي ألفاظ لم ينف معناها شرع ولا عقل ، جهل وضلال». التأسيس في ردّ أساس التقديس: ج 1 ص 101.در كتاب خدا و سنت رسول اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) و همچنين در گفتار سلف امت (صحابه) و پيشوايان ديني نيامده كه خداوند جسم نيست و صفات او از جسمانيت و عرض بودن منزه است.انكار يك معنايي كه شرع و عقل آن را نفي نكرده، يك نوع ناداني و گمراهي است.او مي گويد: «والكلام في وصف اللّه بالجسم نفياً وإثباتاً بدعة ، لم يقل أحد من سلف الأمّة وأئمتها إنّ اللّه ليس بجسم ، كما لم يقولوا إن اللّه جسم». الفتاوي: 192/5.نفي و اثبات جسمانيت خداوند متعال بدعت است و كسي از بزرگان گذشته نگفته اند كه خداوند جسم نيست همان طوري نگفته اند كه او جسم است.و در جاي ديگر مي گويد: «فإسم المشبّهة ليس له ذكر بذم في الكتاب والسنة ولا كلام أحد من الصحابة والتابعين». بيان تلبيس الجهميّة في تأسيس بدعهم الكلامية: ج 1 ص 109.در قرآن و روايات مذمتي از مشبهه به ميان نيامده و سخني هم از صحابه و تابعين در اين باره نقل نشده است.
نظ ر هيأت عالي افتاي سعودي در جسمانيّت خداوند تعالي
هيأت عالي افتاي سعودي در پاسخ به سؤالي پيرامون جسمانيّت خداوند تعالي نوشته است:«ونظراً إلي أنّ التجسيم لم يرد في النصوص نفيه ولا إثباته فلايجوز للسملم نفيه ولا إثباته؛ لأنّ الصفات توقيفيّة». فتاوي اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء: 227/3.(با توجّه به اينكه در باره جسمانيّت خداوند نفياً و اثباتاً در روايات گفتگو نشده است، بنا بر اين نبايد سخني گفته شود؛ چون صفات خداوند توقيفي است، يعني آنچه در روايات و آيات آمده است، مي شود به زبان آورد).
خداي وهابيت از عرش به زير مي آيد
ابن تيميه مي گويد: هر شب هر طور كه بخواهد به آسمان دنيا فرود مي آيد، و مي گويد: آيا كسي هست كه مرا بخواند و من اجابتش كنم، و طالب مغفرتي هست كه او را ببخشم...خدا اين كار را تا طلوع فجر انجام مي دهد.و پس از نقل مطلب فوق مي نويسد: «فمن أنكر النزول أو تأوّل فهو مبتدع ضالّ» (هر كس فرود آمدن خدا را به آسمان دنيا انكار يا توجيه كند بدعتگذار و گمراه است. مجموعة الرسائل الكبري، رساله يازدهم: 451.«ابن بطوطه» در سفرنامه خود مي نويسد: «ابن تيميّه» درمسجد جامع دمشق كه من حضور داشتم، بر بالاي منبر گفت: «إنّ اللّه ينزل إلي السماء الدنيا كنزولي هذا» (خداوند به آسمان دنيا فرود مي آيد، همچنان كه من از پلّه اين منبر فرود مي آيم)، سپس يك پلّه پايين آمد، «ابن الزهراء» از فقهاء مالكي اعتراض كرد، و اظهارات وي را به اطلاع ملك ناصر رساند، وي دستور داد تا او را زنداني كردند، و در زندان از دنيا رفت. رحلة ابن بطوطة: 113.
خداي وهابيت با چشم قابل رؤيت است
در كتاب «منهاج السنّة» كه در ردّ كتاب «منهاج الكرامة» علاّمه حلّي نوشته است مي گويد: عموم منسوبين به اهل سنّت براي اثبات رؤيت خدا اتّفاق دارند واجماع سلف براين است كه ذات احديّت را در آخرت با چشم مي توان ديد ولي در دنيا نمي توان ديد. مختصر منهاج السنّة: 240/2.
خداي وهابيت مي تواند بر روي پشه قرار گيرد
و همچنين گفته:«ولو قد شاء لاستقرّ علي ظهر بعوضة فاستقلّت به بقدرته ولطف ربوبيّته فكيف علي عرش عظيم». التأسيس في ردّ أساس التقديس: ج 1 ص 568 .اگر خداوند بخواهد با قدرت خويش مي تواند بر پشت يك پشه اي هم قرار گيرد، پس چگونه نتواند بر روي عرش استقرار بيابد.
خداي وهابيت به صورت نو جوان و مو فرفري است
پيامبر وهابيت در كنار خداي آنان جلوس مي كند
ابن قيم شاگرد ابن تيميه مي نويسد: «إنّ اللّه يجلس علي العرش ، ويجلس بجنبه سيّدنا محمد (ص) وهذا هو المقام المحمود». بدائع الفوائد، ج 4، ص 39.خداوند بر روي عرش مي نشيند و رسول اكرم (ص) نيز در كنار او جلوس مي كند، و اين همان مقام محمود و شايسته اي است كه قرآن وعده داده است.
خداوند وهابيت چهار انگشت بزرگتر از عرش است
قال ابوبكر ابن العربي في العواصم: (الرحمن علي العرش استوي) قالوا: «إنّه جالس عليه، متّصل به، وأنّه أكبر بأربع أصابع، إذ لايصحّ أن يكون أصغر منه، لأنّه العظيم، ولإ؛م يكون مثله لأنّه (ليس كمثله شي ء) فهو أكبر من العرش بأربع أصابع». العواصم من القواصم: 209.ابن عربي در تفسير آيه شريفه (الرحمن علي العرش استوي) مي گويد: خداوند بر روي عرش مي نشيند و چهار انگشت از عرش بزرگتر (پهن تر) مي باشد؛ زيرا خداوند عظيم است و نمي شود كه با عرش يكسان باشد و از اين روي چهار انگشت از عرش بزرگتر مي باشد.طبري در تفسير خود در ذيل آيه شريفه (وسع كرسيّه السماوات والأرض) از عبد اللّه بن خليفه از رسول اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) نقل كرده كه فرمود: «وإنّه ليقعد عليه فما يفضل منه مقدار أربع أصابع، ثمّ قال بأصابعه» خداوند بر روي كرسي مي نشيند و از هر طرف به مقدار چهار انگشت از كرسي پهن تر مي باشد، آنگاه حضرت فرمود: به مقدار چهار انگشت خداوند.وقال الديلمي قال ابن عمر : «إنّ اللّه عزّ وجل ملأ عرشه يفضل منه كما يدور العرش أربعة أصابع بأصابع الرحمن عز وجل». فردوس الأخبار ج 1 ص 219.ديلمي از عبد اللّه عمر نقل كرده كه خداوند، عرش خود را پر مي كند به طوري كه از هر طرف، چهار انگشت به اندازه انگشت خداوند، بيشتر مي آيد.
كرسي در اثر سنگيني خداي وهابيت ناله مي كند
سيوطي از طرق مختلف عن عمر نقل مي كند كه زني خدمت رسول اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) رسيد و گفت: دعا كن خداوند مرا وارد بهشت سازد، رسول گرامي ( صلي الله عليه وآله وسلم ) خدا را به عظمت ياد كرد و فرمود: كرسي خداوند سراسر آسمان و زمين را فرا گرفته است و هنگامي كه خداوند بر روي كرسي قرار مي گيرد، در اثر سنگيني حق از كرسي ، ناله اي همانند ناله شتر بچه خارج مي شود. و هيثمي در كتاب مجمع الزوائد اين روايت رإ؛ظگ صحيح دانسته است. قال السيوطي: وأخرج عبد بن حميد وابن أبي عاصم في السنة والبزار وأبو يعلي وابن جرير وأبو الشيخ والطبراني وابن مردويه والضياء المقدسي في المختارة عن عمر، «أنّ إمرأة أتت النبي صلي الله عليه وسلم فقالت: أدع اللّه أن يدخلني الجنّة ، فعظمّ الرب تبارك وتعالي وقال : «إنّ كرسيّه وسع السماوات والأرض ، وإنّ له أطيطاً كأطيط الرحل الجديد إذا ركب من ثقله». الدر المنثور ج 1 ص 328. قال الهيثمي: رواه البزار ورجاله رجال الصحيح . مجمع الزوائد ج 1 ص 83. وقال أيضاً: رواه أبو يعلي في الكبير ورجاله رجال الصحيح غير عبد اللّه بن خليفة الهمذاني وهو ثقة. مجمع الزوائد ج 10 ص 159.
افكار وهابيت در ترازوي نقدسخنان ابن تيميه و وهابيت مخالف كتاب و سنت
سخن ابن تيميّه و پيروان وهابي او در اثبات جسمانيت حق تعالي مخالف كتاب و سنت است؛ زيرا آيه شريفه (لَيْسَ كَمِثْلِهِ ي شَيْ ءٌ). صراحت دارد كه خداوند مانندي الشوري : 11.ندارد و آيه شريفه (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ). نيز دلالت مي كند كه او بي همتا است. الاخلاص : 4.حاكم نيشابوري در روايتي از اُبَيّ بن كعب نقل كرده: مشركان از رسول گرامي ( صلي الله عليه وآله وسلم ) خواستند كه نسب خداوند متعال را بيان نمايد، خداوند سوره توحيد را نازل نمود و فرمود: كه اي پيامبر! به مشركان بگو: (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ) او خداوند يكتا و بي نياز است، بي نيازي كه (لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ) فرزندي ندارد و از پدر و مادري هم زاده نشده؛ زيرا آن كه زاده شده، روزي هم خواهد مرد، و آن كه بميرد ارثي خواهد گذاشت، وخداوند بي همتا از مردن و ارث نهادن منزّه است.(وَلَمْ يَكُن لَّهُ و كُفُوًا أَحَدُم) خداوند متعال، شبيه، مانند و همتا ندارد.آن گاه حاكم نيشابوري و همچنين ذهبي گفته اند: اين روايت صحيح است.«إنّ المشركين قالوا : يا محمد أنسب لنا ربك ! فأنزل اللّه عز وجل : (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ) قال : الصمد الذي (لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ)، لأنّه ليس شئ يولد إلّا سيموت ، وليس شئ يموت إلّا سيورث وإنّ اللّه لا يموت ولا يورث، (وَلَمْ يَكُن لَّهُ و كُفُوًا أَحَدُم) قال : لم يكن له شبيه ولا عدل وليس كمثله شئ».ثمّ قال الحاكم : صحيح الإسناد ولم يخرجاه. وقال الذهبي: صحيح. المستدرك: 2/ 540.احمد بن حنبل و بطلان نظريه قائلين به تجسيمبيهقي از بزرگ شخصيتهاي علمي اهل سنت مي گويد: امام احمد بن حنبل نظريه قائلين به جسمانيت حق تعالي را باطل دانسته و گفته است: اسم ها از شريعت و لغت گرفته مي شود و اهل لغت كلمه «جسم» را در برابر چيزي كه داراي طول، عرض، ارتفاع، تركيب و صورت باشد، قرار داده اند و خداوند متعال از تمامي اين ها منزّه است و شايسته نيست كه او را جسم بناميم؛ زيرا او از هرگونه معنا و مفهوم جسم، خارج است و در شريعت نيز اين لفظ وارد نگرديده است، بنا بر اين عقيده به جسمانيت باطل است. وأنكر أحمد علي من قال بالجسم وقال: إنّ الأسماء مأخوذة من الشريعة واللغة، وأهل اللغة وضعوا هذا الإسم علي ذي طول وعرض وسمك وتركيب وصورة وتأليف، واللّه سبحانه خارج عن ذلك كلّه ، فلم يجز أن يسمّي جسماً؛ لخروجه عن معني الجسميّة ولم يجئ في الشريعة ذلك فبطل. طبقات الحنابلة: 298/2، اعتقاد الإمام ابن حنبل للتميمي: 298، العقيدة لأحمد بن حنبل: 110، تهنئة الصديق المحبوب لسقاف: 39.علماي اهل سنت و تكفير مجسّمهامام قرطبي پس از نقل اقوال ديگر عالمان، پيرامون مجسمه مي گويد: «والصحيح القول بتكفيرهم؛ إذ لا فرق بينهم وبين عبّاد الأصنام والصور». تفسير القرطبي: ج 4 ص 14، التذكار: ص 208.قول صحيح اين است كه قائلين به جسمانيت حق تعالي كافر هستند؛ زيرا تفاوتي ميان آنان و بت پرستان و چهره پرستان نيست.نَوَوي از علماء بزرگ اهل سنت مي گويد: «فمِمَّن يُكَفّر، من يجسّم تجسيماً صريحاً ومن ينكر العلم بالجزئيّات». المجموع: ج 4 ص 253.از جمله كساني كه كفر آنان ثابت است، قائلين به جسمانيت حق تعالي و آنان كه علم به جزئيات او را انكار مي كنند.عبد القاهر بغدادي متوفاي 429 ه'، از متكلمان بلند آوازه اهل سنت مي گويد: «وأمّا جسميّة خراسان من الكراميّة، فتكفيرهم واجب؛ لقولهم: بأنّ اللّه تعالي له حدّ ونهاية من جهة السفل ومنها يماس عرشه ، ولقولهم: بأنّ اللّه تعالي محلّ للحوادث». اصول الدين: 337، يراجع: التنديد بمن عدد التوحيد للسقاف: 52.فرقه كراميه منطقه خراسان كه معتقد به جسمانيت حق تعالي هستند، تكفيرشان واجب است؛ زيرا خداوند متعال را محدود به حدود دانسته و براي او از ناحيه پايين، نقطه پاياني قائل هستند كه با عرش تماس دارد و محل عروض حوادث است.وهمو در كتاب الفرق بين الفرق ضمن شمردن اموري كه اهل سنت بدان اجماع نموده اند، مي گويد: «وقالوا بنفي النهاية والحدّ عن صانع العالم». اهل سنت، هرگونه حدود و نقطه پاياني را از خداوند متعال نفي كرده اند. الفرق بين الفرق: 40، تحقيق لجنة إحياء التراث العربي، ط. دار الجيل - بيروت.تا آن جا كه مي گويد: «وأجمعوا علي أن لا يحويه مكان ولا يجري عليه زمان، خلاف قول من زعم من الشهاميّة والكراميّة أنّه مماسّ لعرشه، وقد قال أمير المؤمنين علي رضي اللّه عنه: إنّ اللّه تعالي خلق العرش إظهاراً لقدرته لا مكاناً لذاته». الفرق بين الفرق: 41.اهل سنت اجماع دارند كه خداوند متعال را نه مكاني در بر گرفته و نه زماني بروي مي گذرد، (ذات مقدسش فراتر از مكان و زمان است» بر خلاف قول باطل شهاميّه و كراميّه كه مي گويند: ذات اقدس ربوبي با عرش، در تماس است؛ امير مؤمنان علي ( عليه السلام ) مي فرمايد: خداوند عرش را به خاطر قدرت نمايي آفريده، نه براي جايگاه خويش.ابن نجيم متوفاي 970 ه'، از فقهاي بزرگ اهل سنت مي گويد: «والمشبّه إن قال: إنّ للّه يداً أو رِجْلاً كما للعباد فهو كافر ، وإن قال: إنّه جسم، لا كالأجسام فهو مبتدع». البحر الرائق: ج 1 ص 611.مشبهه (آنان كه خداوند را به بندگان تشبيه مي كنند) اگر بگويند كه خداوند همانند بندگان داراي دست و پا هست، كافر هستند و اگر بگويند خداوند داراي جسم است ولي نه مانند اجسام، بدعت گذار هستند.غزالي آن عالم بلند آوازه اهل سنت مي گويد: فإن خطر بباله أنّ اللّه جسم مركّب من أعضاء فهو عابد صنم؛ فإنّ كلّ جسم فهو مخلوق، وعبادة المخلوق كفر، وعبادة الصنم كفر؛ لأنّه مخلوق وكان مخلوقاً؛ لأنّه جسم، فمن عبد جسماً فهو كافر بإجماع الأئمة، السلف منهم والخلف. إلجام العوام عن علم الكلام: 209، دراسات في منهاج السنة: 145، نقلاً عن الرسالة التدمريّة: 92.اگر كسي به ذهنش خطور كند كه خداوند تعالي داراي جسمي هست كه از عضوهاي متعدد تشكيل يافته، او بت پرست است؛ زيرا هر جسمي مخلوق و آفريده شده است و به اجماع تمام علماي و پيشوايان ديني در تمام زمان هاي پيش و نزديك، پرستش مخلوق، كفر و بت پرستي است.دخول تجسيم از كانال يهودشهرستاني مي گويد: «وضع كثير من اليهود الذين اعتنقوا الإسلام أحاديث متعددة في مسائل التجسيم والتشبيه وكلّها مستمدّة من التوراة». الملل والنحل: 117/1 .بسياري از يهوديان كه به طرف اسلام كشيده شدند احاديث متعددي را در جسمانيت حق تعالي ساختند و وارد شريعت اسلامي كردند، و تمامي احاديث تجسيم از تورات سر چشمه گرفته است.اسرائيليّات در كتب اهل سنتورود بعضي از قصص و نقلهاي تاريخي در كتب حديثي و تاريخي و تفسيري اهل سنت چهره اي نا زيبا از وقايع درست تاريخي به نمايش گذاشته است، كه تشخيص اين حقيقت كاري فوق العاده مشكل وسخت است، زيرا پژوهندگان و اهل تحقيق را در دستيابي به حقايق تاريخي دچار مشكل، و يا با ناكامي رو برو مي كند.ابن خلدون مي نويسد: عرب صدر اسلام بهره اي از علم و كتابت نداشتند و مطالب مربوط به آفرينش جهان و اسرار هستي را از علماء يهود و اهل تورات و يا از نصاري همانند: كعب الأحبار، وهب بن منبه، وعبد الله بن سلام مي پرسيدند تا آن جا كه مي گويد: «فامتلأت التفاسير من المنقولات عندهم وتساهل المفسّرون في مثل ذلك وملأوا كتب التفسير بهذه المنقولات ، وأصلها كلّها كما قلنا من التوراة أو ممّا كانوا يفترون». مقدمة ابن خلدون: 439 .تفاسير اهل سنت از گفته هاي يهود و نصاري مملو گشته و مفسران هم در اين زمينه سهل انگاري كردند و كتابهاي تفسيري را از اين قماش روايات پر كرند و ريشه همه اين روايات از تورات و يا دروغ بافي هاي يهود و نصاري سر چشمه گرفته است.در دو كتاب معروف و مشهور اهل سنّت صحيح بخاري و مسلم نيز از اين آفت در امان نمانده و متأسّفانه اخباري از اين دست به فراواني در آنها ديده مي شود، كه از آن جمله نقل حديث ساختگي ذيل است كه از افكار يهوديّت در ميان احاديث مسلمين رسوخ كرده است.«عن أبي هريرة عن رسول اللّه صلّي اللّه عليه وسلّم قال: يَنْزِل اللّه إلي السماء الدنيا كلّ ليلة حين يمضي ثلث الليل الأوّل؛ فيقول: أنا الملك، أنا الملك، من ذا الذي يدعوني فأستجيب له، من ذا الذي يسألني فأعطيه، من ذا الذي يستغفرني فأغفر له، فلا يزال كذلك حتّي يضي ء الفجر». صحيح مسلم: 175/2، سنن ابن ماجة: 435/1، سنن الترمذي: 277/1.خداوند هر شب پس از گذشت يك سوّم از آن، به آسمان زمين فرود مي آيد، و تا طلوع فجر ندا مي كند: چه كسي است كه مرا بخواند و از من چيزي بخواهد، و طلب بخشش كند، تا خواسته هاي وي را بر آورده نمايم.در برخي از روايات آمده است: «فإذا طلع الفجر صعد إلي عرشه» پس از طلوع فتح الباري: 390/13.فجر به عرش مراجعت مي كند.شايد روزگاري اين سخنان بي پايه و اساس، مشتري داشت، ولي امروز با رشد دانشها و تكامل عقلاني بشر اين قبيل نقلها مورد تمسخر قرار گرفته و به آن مي خندند، چون با توجّه به كرويّت زمين، در هر لحظه از شبانه روز در يك نقطه از كره زمين پايان شب و طلوع فجر مي باشد، و اگر خداوند از عرش به زمين آمده باشد، مادامي كه زمين باقي است و شب و روز در چرخش است ديگر به عرش بر نخواهد گشت.روي اين جهت برخي از بزرگان اهل سنّت در توجيه اين روايت دچار حيرت و سرگرداني شده اند. رجوع شود به تفسير القرطبي: 39/4، فتح الباري: 390/13.البتّه نتيجه دوري از اهل بيت عصمت و طهارت و بي توجّهي به توصيه رسول اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) در تمسّك به ثقلين، سقوط در وادي هاي خطرناكي اين چنين را در پي دارد.نگاهي ديگر به سخنان ابن تيميهبا توجه به آنچه كه بيان شد از آيات قرآن و سنت شريف و گفتار شخصيتهاي بزرگ علمي اهل سنت، دوباره عبارت ابن تيميه را مرور مي كنيم كه مي گويد: «وليس في كتاب اللّه ولا سنّة رسوله ولا قول أحد من سلف الأمّة وأئمّتها أنّه ليس بجسم» . در التأسيس في ردّ أساس التقديس: ج 1 ص 101.كتاب خدا و سنت رسول اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) و همچنين در گفتار سلف امت (صحابه) و پيشوايان ديني نيامده كه خداوند جسم نيست.مگر (لَيْسَ كَمِثْلِهِ ي شَيْ ءٌ) و يا (وَلَمْ يَكُن لَّهُ و كُفُوًا أَحَدُم) از آيات قرآن نيستند؟و يا آن چه را كه از اُبَيّ بن كعب نقل شد و حاكم نيشابوري و ذهبي شهادت به صحت آن دادند، خارج از سنت رسول اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) مي باشد؟!!! مستدرك الصحيحين: 540/2.و يا احمد بن حنبل، بيهقي، قرطبي، عبد القاهر بغدادي و شهرستاني و... از علماء اهل سنت نيستند؟!!مگر نه اين است كه وي به فتواي علماء معاصر خويش به خاطر همين عقيده باطل تجسيم محكوم به زندان شد؟همان طوري كه أبو الفداء در تاريخ خود مي گويد: «استدعي تقي الدين أحمد بن تيمية من دمشق إلي مصر وعقد له مجلس وأمسك وأودع الاعتقال بسبب عقيدته؛ فإنّه كان يقول بالتجسيم...». تاريخ أبي الفداء: 392/2، حوادث 705، كشف الارتياب: 122.ابن تيميه از دمشق به مصر احضار گرديد وپس از محاكمه وي را دستگير و به سبب عقيده اش زنداني كردند زيرا او معتقد بود كه خداوند متعال داراي جسم است.و به نقل ابن حجر عسقلاني، قاضي مالكي اعلام كرد: «فقد ثبت كفره»، كفر ابن الدرر الكامنة: 145/1.تيميه ثابت است.و همچنين ابن حجر عسقلاني و شوكاني از علماء بزرگ اهل سنّت نوشته اند: قاضي شافعي دمشق دستور داد كه در دمشق اعلان كنند كه: «من اعتقد عقيدة ابن تيميّة حلّ دمه وماله». هر كس عقيده ابن تيميه را داشته باشد خونش هدر و مالش مباح است. الدرر الكامنة: 147/1، البدر الطالع: 67/1.
شیعهکشی در یمن با مشارکت عربستان
هرچند «علی عبدالله صالح»، رئیسجمهور یمن به ظاهر اعلام کرده است که با فرا رسیدن ماه رمضان، تصمیم به متوقف کردن حملات ارتش علیه شیعیان این کشور را دارد، واقعیتها به گونه دیگری است و نشان میدهد پروژه نسلکشی سیعیان معترض ادامه دارد. به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از تابناک، منابع محلی یمن میگویند که جنگندههای عربستان سعودی در روزهای گذشته به پشتیبانی از ارتش یمن، بارها اقدام به بمباران مناطق شیعهنشین مرزی یمن کردهاند. در مجموع و بنا بر گزارش نهادهای رسمی و غیررسمی در ماههای گذشته، بیش از صد هزار شیعه یمنی آواره و صدها تن نیز کشته شدهاند. در همین باره، «الجزيره» در گزارشي گفت: يمن در حالي به استقبال ماه رمضان رفت كه صد هزار نفر از مردم اين كشور در چند ماه اخير، به دليل نبردهاي سنگين در منطقه «صعده» میان نیروهای دولتی یمن با شیعیان معترض به نام یاران «حوثی»، از شهر و ديار خود آواره شدند. این در حالی است که صندوق حمايت از كودكان سازمان ملل متحد (يونيسف) و چندين سازمان امدادي ديگر، نگراني شديد خود را نسبت به وضعيت وخيم در شمال يمن ابراز داشتند. بر پایه این گزارش، نظامیان یمن که در حمله به مناطق شیعهنشین این کشور، از بهکارگیری هیچ سلاحی حتی بمبهای شیمیایی ابایی ندارند، پیش از این و در سالهای گذشته، پس از قتل عام شیعیان در روستاها و شهرهای استان «صعده» و مناطقی چون «الرزامات»، «حیدان»، «مران» و «آلشافعه»، پیکرهای شهدا را به طور کامل میسوزانند و سپس با بستن آنها به پشت خودروهای نظامی و با هدف ترساندن مردم، این اجساد را در کوچه و خیابان میگردانند تا به قول خودشان، مایه عبرت دیگران شود و این نسلکشی به اندازهای رسید که «فهمی هویدی»، روزنامهنگار سرشناس اهلسنت مصری هم نام «دارفور یمن» را بر آن اطلاق کرده است. اما در این میان، نقش عربستان سعودی در سرکوب شیعیان یمن، قدمتی چند ساله دارد. بسیاری از تحلیلگران، دلیل این نقشآفرینی را ترس سعودیها از پیروزی جنبش شیعی یمن در برابر حکومت مرکزی دانسته و آن را پیامی به شیعیان عربستان میدانند که میتواند وضعیت سیاسی این کشور را دگرگون کند.از سوی دیگر، استانهای نفتخیز یمن نیز همچون عربستان در اختیار شیعیان است؛ اما از نظر فقر و بیکاری شیعیان این مناطق در مضیقه هستند. چندی پیش نیز اقلیت شیعه عربستانی ساکن در نزدیکی مرز یمن به تبعیضهای دولت مرکزی علیه شیعیان اعتراض داشتند که با بازداشت گسترده فعالان شیعه از سوی حکومت مرکزی روبهرو شدند.عربستان با یمن حدود ۸۰۰ کیلومتر مرز مشترک دارد و به نظر تحلیلگران سیاسی عربستان از سرایت تبوتاب جداییطلبی به شیعیان عربستان سخت در وحشت است. این گزارش میافزاید: شاید به همین دلیل باشد که سعودیها با کمک سه میلیارد دلاری که سال پیش و تنها به عنوان بخش اولیه از مبلغی که عربستان برای ریشهکن کردن جنبش الحوثی در یمن به دولت «عبدالله صالح» اختصاص داد، این بار جنگندههای خود را مستقیم وارد جنگ ضد شیعی در یمن کرده است. هرچند از ظهر چهارشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۸۸ یاران الحوثی با سیطره بر منطقه استرتژیک «الملاحیط» در غرب استان صعده، توانستند ارتش یمن را به عقب برانند، اما در یک سال گذشته، پایگاه موشکی ارتش در الملاحیط، صدها موشک به سوی منازل مسکونی شیعیان در روستاهای «جبال مران» شلیک کرده و زنان و کودکان و غیرنظامیان بیشماری را به خاک و خون کشیده است. اما نگران کننده ترین اخبار رسیده، حاکی است که «علی عبدالله صالح»، با دیدن ضعف ارتش در برابر یاران الحوثی، ترفندی خطرناک به کار خواهد گرفت و آن، مشارکت اوباش قبایل «حاشد» ـ یکی از دو قبیله بزرگ یمن ـ است. تنها زیرمجموعه حاشد، هر کدام سیصد قبضه سلاح برای مسلح کردن اوباش خود دریافت کردهاند. با گسترش دامنه کشتار شیعیان در یمن که در روزهای گذشته به بیش از پانصد نفر رسیده است و سکوت رسانههای منطقهای و داخلی کشورمان، بار دیگر شاهد تبعیض در موضعگیریها نسبت به وضعیت شیعیان و مسلمانان هستیم، باز هم سکوت جنبشهای به اصطلاح مستقل دانشجویی و رسانههای حامی مظلومان در این ماجرا، نشان دهنده نوعی برخورد سلیقگی با مسائل جهان تشیع و اسلام از سوی این جریانها هستیم. هرچند ممکن است دولت به طور رسمی با معذوریتهایی برای فشار بر دولت صنعا روبهرو باشد، اما آیا جریانهای غیرحکومتی، مردمی و تشکلهای دانشجویی و در پایان، حوزههای علمیه و علما نیز در این زمینه محدودیت دارند؟
پلمپ بیمارستان ایران دریمن پس ازشیعه كشی
در جنایتی تازه علیه شیعیان، بیمارستان ایران در شهر صنعا، پایتخت یمن به وسیله نیروهای امنیتی یمن، امروز صبح مهر و موم شده و آنها ادعا كرده اند به خاطر جمع آوری اطلاعات!! كمكهای مالی به "زیدیها" در این بیمارستان، دستور بستن این بیمارستان را داده اند! به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از اینده ،این بیمارستان كه دارای 120 كارمند و پزشك محلی است و هشت نفر ایرانی در آن مشغول كارند، در پنج طبقه ساخته شده است كه ایران فقط در هزینه ساخت آن همكاری داشته است. مقامات رسمی یمنی ادعا می كنند كه احزاب خاصی در ایران از شیعیان یمنی حمایت می كنند. این بیمارستان وقفی كه هزینه های درمانی آن كمتر از بیمارستانهای دیگر است، برای مردم فقیر و مستضعف یمن ساخته شده است. شیعیان "حوثی" كه از جولای سال 2004 تا كنون درگیر جنگ با دولت یمن می باشند، توسط دولت یمن متهم شده اند كه قصد دارند حكومتی جدید در مقابل حكومت نظامی یمن كه از سال 1962 تاكنون زمام امور این كشور را در دست گرفته، بر سر كار بیاورند. گفتنی است در این خبر به سرنوشت بیماران بستری در این بیمارستان اشاره ای نشده است
شواهد امیدواركننده از اقبال اهل سنت به اهل بیت(علیهم السلام)
با وجود تحركات گسترده وهابیت و هزینههای فراوان سران این فرقه، برخی شواهد از رشد نزدیكی و اقبال برادران اهل سنت به اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) حكایت دارد كه رویكردهای باز و جذبی مراكز شیعی میتواند این روند را تقویت كند.به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از آینده، امسال در كشور تاجیكستان به عنوان سال امام ابوحنیفه، امام اعظم اعلام شد و برخی اقدامات در بزرگداشت ابوحنیفه، امام فرقه حنفی كه بیش از دیگر فرق اهل سنت پیرو دارد، نشان دهنده گرایش بیشتر در اهل سنت این سامان به خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است.بنابراین گزارش، در هفته جاری، اجلاس بسیار بزرگی با حضور امام علی رحمان، رئیسجمهور تاجیكستان در شهر دوشنبه برگزار شد كه هیأتی 32 نفره شامل علما و روحانیون سنی و شیعه ایران نیز در آن حضور داشتند.اهمیت تاجیكستان از آنجاست كه 4 تن از رجال مشهور اهل سنت شامل امام ابوحنیفه، ترمذی (گردآورنده صحیح ترمذی)، بخاری (گردآورنده صحیح بخاری) و سمرقندی، برخاسته از بخارا، سمرقند و... (مناطق موجود در تاجیكستان كنونی) هستند.در این اجلاس، اكثر سخنرانان مصر بودند برای تجلیل از ابوحنیفه، به مبارزات او علیه منصور دوانیقی، خلیفه عباسی و حكام بنیامیه و بنیعباس اشاره كنند و به دفاع او از زیدبن علی، فرزند امام سجاد(علیه السلام)، دو بار زندان رفتن او در مبارزه با حكومت، ارادت او به اهل بیت و عدم تسلیم در برابر حكام وقت بپردازند.از جمله دكتر طنطاوی، شیخ الازهر كه سخنران ویژه این اجلاس بود، با اشاره به دعای امام علی، امیرالمؤمنین(علیه السلام) در حق جد ابوحنیفه (نعمان بن ثابت زوطی) و ذریه او، اظهار كرد كه شاید مقام علمی ابوحنیفه ناشی از دعای علیبن ابیطالب(علیه السلام) است.وی در بخش دیگری از سخنانش تأكید كرد كه ابوحنیفه در فقه از نظر صحابه استفاده میكرد و هر جا كه به اختلاف نظر صحابه برمیخورد، نظر امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) را بر دیگران ترجیح میداد.جالب آن كه وقتی حجتالاسلام نواب، عضو هیأت ایرانی شركت كننده در اجلاس به رابطه و ارادت ابوحنیفه با اهل بیت(علیه السلام) اشاره كرد، مورد اعتراض یكی از حاضران اهل سنت قرار گرفت كه اظهار كرد: این موضوع مختص ابوحنیفه نیست و دیگر بزرگان و شاگردان او نیز بر همین رویه بودهاند.این گزارش میافزاید: مولوی عبدالحمید هم از اعضای هیأت ایرانی حاضر در اجلاس بود و بسیاری از طلاب تاجی كه پیشتر در مدارس زاهدان درس خوانده بودند، به شدت از مولوی عبدالحمید استقبال و تجلیل كردند.همچنین مولوی پردل، از سخنرانان اهل سیستان و بلوچستان در این هیأت حاضر بود كه مورد اقبال قرار گرفت. این در حالی است كه به دلیل فارسی بودن سخنرانیهای او، لوحهای فشرده سخنان وی در كشور تاجیكستان به صورت گسترده موجود است و طرفداران زیادی دارد
فعالیت گسترده وهابیت در جنوب ایران
به گزارش «شیعه نیوز به نقل از تابناک ، اگر امروز پولهای شاهزادههای عربستانی با کمک نظامیان آمریکایی در مرزهای کردستان ایران، دامنه ترور و اغتشاش را گسترش میدهد، در جنوب ایران نیز پولهای این شاهزادهها در کنار همتباران اماراتی و دیگر شیخنشینان حاشیه خلیجفارس، در پی تحقق اهداف وهابیون از راههای فرهنگی، اقتصادی و مذهبی است.بنا بر این گزارش، از برخی روستاهای استان هرمزگان خبر میرسد که حکومت عربستان سعودی، با پرداخت هزینههای هنگفت در مناطق روستایی سنینشین این استان، اقدام به ساخت مساجد شیک و بزرگ میکند.این در حالی است که پخش کتابهای ترویج کننده عقاید انحرافی وهابیت به زبان فارسی نیز در مناطق جنوبی کشور افزایش یافته و برای مثال، کتابهایی در مدح برخی چهره های منفور شیعه نیز پخش میشود.خبرهای دیگر، حاکی از این است که سرشاخههای وهابیت در ایران به صورت سرطانی در مناطق مرزی اعم از جنوب ،غرب و شرق کشور که تمرکز هموطنان اهل سنتمان در این مناطق بیشتر است، در حال فعالیت هستند و بعضا در پی اخلال در عقاید جوانان شیعه نیز برمیآیند؛ از جمله ترفندهای این فرقه، میتوان به تشویق گروههای هدفشان برای ازدیاد زاد و ولد، دادن تسهیلات مالی به جوانان برای فعالیتهای فرهنگی مورد نظرشان و کمک مالی در قبال نامگذاری فرزندان به نامهای مورد علاقه وهابیونی که به آنان توصیه مینمایند، اشاره کرد.همچنین منابع خبری و امنیتی در عراق و امارات اعلام میکنند که در سالهای اخیر، عربستان بیش از بیست میلیون دلار در این مناطق هزینه کرده است.گفتنی است، سیاست وهابی کردن خانوادههای فقیر و جوانان بیکار شیعه که بعضا از اعتقادات ضعیف دینی برخوردار هستند، در دستور کار فتنهجویان وهابی قرار گرفته است.همچنین یکی از محوری ترین فعالیت های این فرقه ایجاد اختلاف میان شیعیان و اهل تسنن در مناطق سنی نشین است، در واقع زندگی مسالمت آمیز و توام با برادری میان شیعیان و اهل تسنن که تاکنون ملموس بوده با چنین فعالیت هایی دستخوش تغییرات نامیمونی شده است.
هولوکاست شیعی با چراغ سبز مقامات سعودی
سرزمین یمن از قرن دوم هجری که نوادگان امام حسن مجتبی (ع) به همراه تعدادی از یاران خود به آن هجرت میکنند، همواره مرکز دوستداران اهلبیت (ع) و کانون امنی برای محبین خاندان رسولالله در جنوب عربستان بوده است. به گزارش «شیعه نیوز» این منطقه قرنها محل حکومت زیدیها بوده و حتی اولین حکومت زیدی در این کشور شکل گرفته است. مردم یمن از صدر اسلام با حب اهلبیت (ع) خو گرفته و به محض آنکه حضرت علی (ع) زمام امور مسلمانان را به دست گرفت با آن حضرت بیعت کرده و امام را در گسترش فرهنگ اسلامی و اجرای امور دینی همراهی کردند به گونهای که بیش از سی نفر از کارگزاران امیرالمومنین (ع) اهل یمن بودند. در زمان سایر ائمه هم قدرت و حکومت در دست محبین اهلبیت (ع) بوده و ابراهیم پسر امام موسی کاظم (ع) در زمان مامون در آنجا حکمرانی میکرده است، امام هادی (ع) هم تا سال 248 هجری وکلایی در این ناحیه داشتند. سلسله زیدیه تا سال 1960 میلادی در یمن پا برجا بود در قرن دوم هجری به دست یحیالهادی الحق بنا شد و در طول 11 قرن فرمانروایی، همواره توانست ثبات و اقتدار یمن را حفظ کند. تا اینکه 47 سال قبل جمهوریخواهان به کمک نیروهای نظامی مصر، به رهبری یکی از افسران یمنی به نام سلال حکومت زیدی را سرنگون کردند، بسیاری از سران زیدی اعدام شده یا به کشورهای دیگر مهاجرت نمودند و رشتهای از اتفاقات و حوادث جدید که عمدتاً علیه ساکنان قدیمی این سرزمین بود اتفاق افتاد. یمن کنونی با 490 هزار کیلومتر مربع مساحت در جنوب شبهجزیره عربستان قرار گرفته و بیش از هشتصد کیلومتر مرز مشترک با عربستان دارد جمعیت کنونی آن نزدیک بیست میلیون نفر است که کمتر از نصف آن را زیدیها تشکیل داده و مابقی شافعی هستند. پایتخت یمن شهر قدیمی صنعا است که در نزدیکی شهر «مأرب» مرکز فرمانروایی قوم سبأ و بلقیس قرار دارد. ریشه وقایع اخیر یمن در کجا است؟ در طی نیم قرن گذشته وضعیت مردم یمن به خصوص شیعیان آن روز به روز بدتر شده است در حالی که یمن از نظر ذخایر طبیعی وضع امیدوار کنندهای دارد و تولید کننده نفت و گاز است، اما اکنون جزء فقیرترین کشورهای عربی است و فقر و گرفتاری در بیشتر مناطق آن وجود دارد. روزنامه ویلی استار مورخ 24 آگوست 2009 در این زمینه مینویسد: فساد گسترده حاکم بر بخشهای مختلف و عملکرد ضعیف دولت مرکزی سبب شده تا مشکلات یمن همراه با فقر روبه رشد رشد شهروندان آن که روز به روز بیشتر از گذشته به منابع و کمکهای اولیه نیازمند هستند وضعیت را بد و بدتر کند. علاوه بر این، دولت جدید یمن از ابتدای روی کار آمدن با مخالفت و قلع و قمع شیعیان و محبین اهل بیت(ع) که بخش قابل توجهی از جمعیت کشور را تشکیل میدهند پایههای خود را سست کرده و نتوانست اقتدار لازم را به دست آورد. رسوخ روحیه سلفیگری و تفکرات وهابیت سبب شده است، شیعیان از کمترین امکانات رفاهی برخوردار بوده و همواره در سختی و مضیقه به سر برند. شیعیان زیدی در طول سالیان اخیر، همواره در صدد بودند تا حقوق اولیهشان به رسمیت شناخته شود و از حداقل امتیازهای شهروندی بهرهمند باشند، اما دائماً با مخالفت حکومت مرکزی که ارتباطات پنهانی هم با عربستان دارد مواجه شدهاند. رهبری شیعیان یمن را شیخ بدرالدین الحوثی تا سن 83 و سال 2004 بر عهده داشت که پس از کشته شدن، وی به دست نیروهای امنیتی پسر وی شیخ یحیی الحوثی عهدهدار این سمت شد، یحیی به خاطر فشار شدید در سال 2005 مجبور شد به آلمان پناهده شود و هدایت مردم را از دور بر عهده بگیرد، در طی چند سال گذشته دولت یمن رایزنی فشردهای با مقامات آلمان و پلیس بینالملل (اینترپل) برای دستگیری یحییالحوثی انجام داد، ولی موفق به این کار نشد. عبدالمالک برادر یحیی و پسر دیگر شیخ بدرالدین هم در یمن و شهر صعده مرکز آشوبها و از نواحی شیعهنشین حضور دارد و رهبری نظامی و اجرائی را بر عهده گرفته است. چراغ سبز عربستان به دولت یمن! از ابتدای تشدید درگیریها در سال 2004 ناظران سیاسی بر این عقیده بودند که چراغ سبز مقامات سعودی برای کشتار شیعیان زیدی مسیر را برای حکومت یمن هموار و حتی مشوق این کار بوده است. جایگاه عربستان به عنوان امالقرای جهان اسلام در منطقه و پشتیبانی مقامات آن از توسعه وهابیت و سرکوب شیعیان از قویترین اهرمهای فشار علیه زیدیان یمن است، مرز مشترک عربستان با یمن سبب شده مقامات سعودی برای داشتن خیالی آسوده از جنوب کشور خود به سرکوب شیعیان در یمن چراغ سبز نشان داده و سپس از آن حمایت و پشیبانی کنند. یکی دیگر ا ز اتهامات دولت برای مقابله با شیعیان، ارتباط آنان با ایران است. دولت یمن میگوید؛ شیعیان یمن ضمن خطگیری فکری و سیاسی از ایران، توانستهاند مقدار زیادی مهمات و اسلحه دریافت کنند، مسئلهای که از سوی شیعیان بارها رد شده است. یحییالحوثی در این باره اظهار میدارد: دولت میگوید: ما به خاطر شیعهبودن به ایران وابسته هستیم و به خاطر مخالفت با عربستان سعودی ما را به همکاری با لیبی متهم میکنند،در حالی که ما کاملاً مستقل بوده و دولت میتواند به جای برخوردهای خشونتامیز با ما به مذاکره بنشیند و راههای مسالمتآمیز را انتخاب کند. او معتقد است دولت یمن از فساد مالی و تبعیض رنج میبرد و از غرب و آمریکا پیروی میکند و اکنون که توان مقابله با مخالفان را ندارد میخواهد از طریق نیروهای سلفی، شیعیان را نابود کند. گفتنی است، حضور چندی پیش یکی از مقامات آمریکایی در یمن و دیدار با مسئولین این کشور این گمان را تقویت میکند که آمریکا قصد دارد به کمک تندروهای عربستانی و ارتش یمن، بخشی از جهان تشیع را به کلی نابود کند. تعداد کشتهها چقدر است؟ هنوز هیچ منبع رسمی آمار دقیقی از تعداد کشته و زخمیهای نبردهای پنج ساله اخیر ارایه نکرده است مسئول دفتر الجزیره در یمن در این باره میگوید: «به علت جلوگیری دولت از حضور خبرنگاران در محل درگیری و همچنین مخفیکارهای مقامات یمن هنوز آمار دقیقی از تلفات این جنگ نداریم» به هر حال بنابر اعلام برخی منابع در جریان درگیری سالهای 2004 تا 2009 میلادی، حدود چهار هزار نفر از نیروهای طرفین کشته شده و بر اثر وقوع 6 جنگ تمام عیار در طی این سالها بالغ بر دهها هزار نفر از شیعیان آواره شدهاند. حدود یک سال قبل توافقنامه صلح بین گروه الحوثی و حکومت یمن در دوحه قطر امضا شد و چند روز پیش نیز گروه الحوثی در راستای تلاش برای برقراری صلح و ثبات 24 نظامی را که دستگیر کرده بود آزاد کرد، اما ظاهراً شدت مخاصمه بیش از اینها است و دولت یمن تا نابودی شیعیان به جنگ ادامه خواهد داد. جایگاه سیاسی شیعیان یمن شیعیان یمن در طول نیمقرن اخیر و پس از سرنگونی حکومت زیدیها دارای جایگاه مناسب سیاسی نبودهاند، فشارها و ممانعت دولت همواره جلوی شکلگیری اتحاد سیاسی آنها را گرفته است. یحیی الحوثی نیز که قبلاً عضو مجلس یمن بوده اکنون در خارج از این کشور به سر میبرد و عملاً عامل قدرتمند و مناسبی برای دفاع از حقوق شیعیان وجود ندارد. اگر چه رسانهها از وقوع آتشبس میان طرفین طی روزهای اخیر خبر دادهاند، اما به نظر میرسد اگر هم صلحی در میان باشد موقت بوده و دوباره شاهد از سرگیری درگیریها باشیم. رسالت تودههای مسلمان و نهادهای بینالمللی در شرایطی که شیعیان مظلوم یمن هیچ راهی برای دفاع از حقوق خود ندارند، ملتها و تودههای مسلمان موظفند با برپایی تظاهرات و راهپیماییهای متعدد خشم خود را نسبت به این مسئله اعلام و سران اسلامی را وادار به واکنش نسبت به این نسلکشی نمایند، نهادهای بینالمللی مثل سازمان کنفرانس اسلامی نیز نباید از وظیفه خود غافل بوده و به این مسئله اهتمام بیشتری ورزند. حوزههای علمیه نیز که از ابتدای آغاز درگیریها همواره بر اعاده حقوق شیعیان یمن و دفاع از مظلومیت آنها تاکید داشتند، امروز نیز به وظیفه شرعی و دینی خود عمل خواهند کرد. آیتالله حسینیبوشهری نایب رییس جامعه مدرسین در این زمینه میگوید: مراجع و حوزهها از ابتدا نسبت به وضعیت شیعیان یمن حساس بوده و موضعگیریهای مفیدی داشتهاند و اکنون نیز به حمایت خود ادامه خواهند داد. با این همه و با وجود استفاده ارتش یمن از ادوات سنگین نظامی، گویا جهان اسلام شاهد سومین پیروزی مسلمانان واقعی در برابر دشمنان داخلی و خارجی پس از لبنان و فلسطین است. پیروزی شیعیان لبنان بر دشمن غاصب صهیونیستی در جنگ 33 روزه، استقامت و پایداری مسلمانان شافعی و دوستدار اهلبیت (ع) در غزه در نبرد 22 روزه و اینک مقاومت زیدیان یمن، برگ زرینی از نصرت الهی در برابر دشمنان است. تهیه و تنظیم: مرتضی سعیدینجفی منابع: 1 جغرافیای جهان اسلام، غلامرضا گلیزواره، انتشارات موسسه امام خمینی (ره) 2- برخی کتب تاریخی 3- پایگاه اطلاعرسانی سازمان حج و زیارت 4- خبرگزاری فارس 5- مصاحبه با کارشناسان
احتمال لشکر کشی مستقیم عربستان علیه شیعیان یمن
به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از عصر ایران ، "بلومبرگ" با انتشار گزارشی از اوضاع بحرانی یمن و درگیری ارتش یمن با شیعیان استان صعده در شمال این کشور ، نوشت که این جنگ در واقع یک جنگ نیابتی بین ایران و عربستان است . " مصطفی علانی " کارشناس امنیتی منطقه در مرکز تحقیقات خلیج فارس در امارات می گوید که ممکن است عربستان تصمیم به دخالت مستقیم در بحران یمن بگیرد و به منطقه شیعه نشین شمال یمن حمله کند . این کارشناس می گوید : " ملک عبدالله پادشاه عربستان ممکن است در صورتی که شورش شیعیان شمال یمن گسترش یافته و به مناطق نفت خیز شیعه نشین در شرق عربستان تسری پیدا کند ، حتی به فکر حمله مستقیم به شیعیان یمنی باشد . " رشدی یونسی " مدیر مرکز مطالعات خاورمیانه در گروه مطالعات اوراسیا در نیویورک در این باره معتقد است که عربستان در بحران و ناآرامی های یمن با دومعضل تروریست های القاعده و نیز شیعیان شمال این کشور روبروست که هر دو عامل از موارد بر هم زننده امنیت ملی این کشور به حساب می آیند و برای ریاض یک دردسر محسوب می شوند. بحران یمن را می توان یک رقابت جدی برای تسلط بر منطقه خاورمیانه از سوی دو قدرت منطقه ای یعنی ایران و عربستان به حساب آورد . هم ایران و هم عربستان امروزه درگیر یک جنگ نیابتی در چند نقطه از منطقه خاورمیانه از جمله در لبنان و عراق هستند . از سوی دیگر عربستان به شدت از تحرکات ایران در بین شیعیان کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس بیمناک است . البته هیچ شواهد متقنی درباره هماهنگی و همکاری بین شیعیان حوثی و گروه القاعده در شمال یمن وجود ندارد . حمله مستقیم نظامی عربستان به شیعیان حوثی یمن ، بنا به اذعان کارشناسان نفتی می تواند قیمت نفت را در کوتاه مدت تا 5 دلار در هر بشکه افزایش دهد . دالتون گریس کارشناس نفت در موسسه ابوظبی در این باره می افزاید اگر عربستان درگیر یک جنگ فرسایشی و بلند مدت شود قیمت نفت تا حدود بشکه ای 15 دلار افزایش خواهد یافت . این کارشناس نفت می گوید بحران یمن هم اکنون یکی از عوامل افزایش قیمت نفت به بشکه ای 71 دلار بوده است . از سوی دیگر مصطفی علانی کارشناس امور امنیت خاورمیانه می گوید که عربستان مداوما در حال تزریق پول به دولت یمن است و سالانه حدود 2 میلیارد دلار به دولت یمن کمک مالی می کند. تنها یک هفته پس از آغاز حمله ارتش یمن به شیعیان حوثی " علی العنسی " رییس شورای امنیت یمن با سفر به ریاض با مقامات امنیتی عربستان از جمله شاهزاده محمد بن نایف دیدار و گفت و گو کرد . " الکس واتانکا " کارشناس امور خاورمیانه در مرکز مطالعات دفاعی " جینز " در کلرادوی آمریکا درباره جنگ نیابتی ایران و عربستان در یمن می گوید : " عربستان و ایران در رقابت برای به دست گفتن رهبری جهان اسلام هستند . در واقع اگر از منظری ژئوپلتیک به منطقه نگاه کنیم این دو قدرت منطقه ای از طریق واسطه های خود در مناطق مختلف در خاورمیانه در حال جنگ غیر مستقیم و نیابتی با یکدیگر هستند که یمن نیز یکی از این مناطق است .
كمكهاى ميليون عربستان به طالبان

مولوي اختر محمد عثماني، از رهبران ارشد طالبان، براي جلب كمك مالي، سفري سري به عربستان سعودي داشته است.
وي در بازگشت از عربستان در جمع شوراي عالي طالبان حضور يافته و با مثبت ارزيابي كردن سفر خود، اظهار كرده كه در طول آن، ملاقاتهاي متعددي با شيوخ و تجار سعودي داشته و موفق به جذب حدود پانصد هزار دلار از آنان براي كمك به طالبان شده است.
بنا بر اطلاعات تكميلي، اين مبلغ تحويل ملاعبيدالله، معاون ملاعمر، رهبر طالبان شده است.این مبالغ صرف کشتن مردم بیگناهی که هم عقیده با اینها نیستند میشود
وي در بازگشت از عربستان در جمع شوراي عالي طالبان حضور يافته و با مثبت ارزيابي كردن سفر خود، اظهار كرده كه در طول آن، ملاقاتهاي متعددي با شيوخ و تجار سعودي داشته و موفق به جذب حدود پانصد هزار دلار از آنان براي كمك به طالبان شده است.
بنا بر اطلاعات تكميلي، اين مبلغ تحويل ملاعبيدالله، معاون ملاعمر، رهبر طالبان شده است.این مبالغ صرف کشتن مردم بیگناهی که هم عقیده با اینها نیستند میشود
اهداف وحدت از نظر شیعه
هدف از وحدت، يكي كردن مذاهب و از بين بردن ديگر مذاهب نيست، و غرض مؤسّسان تقريب هم جايگزيني اشعري بجاي معتزله و سني را تبديل به شيعه و حنفي را حنبلي ساختن و يا بعكس نبوده است؛ زيرا اين امر نه تنها كاري دشوار بلكه امري غير ممكن مي باشد.بلكه همّت آنان نزديك نمودن صاحبان مذاهب مختلف به همديگر با تكيه بر مشتركات، و قرار دادن همه مسلمانان را در صف واحد در برابر دشمنان قسم خورده اسلام بوده است.مرحوم شيخ محمّد تقي قمّي، مؤسّس «دار التقريب بين المذاهب الإسلاميّة» و نماينده حضرت آيت اللّه العظمي بروجردي در مدرسه فيضيّه مي گفت: هدف از تأسيس اين مركز، تقريب ميان مذاهب است نه توحيد مذاهب، يعني هدف اين نيست كه شيعه از اصول و معتقدات خودش فاصله بگيرد، و يا سنّي از مباني اعتقاديش دست بر دارد.علت فاصله ميان مذاهب، عدم آشنايي صحيح از مباني فكري يكديگر است، و با تأسيس اين مركز، صاحبان انديشه هاي هر يك از مذاهب، با حفظ مباني اعتقادي خود و احترام به معتقدات همديگر، مسائل اختلافي را در محيطي آرام مطرح نمايند. تا ضمن آشنائي با افكار همديگر، و مشتركات ميان مذاهب، تفاهم بيشتري داشته باشند. كه اين قضيّه در نهايت به نفع شيعه است.در تاريخ 24 ژوئن 2001، برابر با سوم تير 1380، شبكه تلويزيوني ANN در لندن، ميزگردي درباره تقريب بين مذاهب اسلامي، و وحدت مسلمانان، با شركت جمعي از متفكران ايراني و لبناني و مصري و بريتانيايي تشكيل داده بود، آقاي شيخ محمّد عاشور، معاون رئيس دانشگاه الأزهر و رئيس كميته گفت وگو بين مذاهب اسلامي كه به صورت تلفني با برنامه در تماس بود، گفت:«فكرة التقريب بين المذاهب الإسلاميّة لاتعني توحيد المذاهب الإسلاميّة ولاصَرْف أيّ مسلم مذهبه وصرف المسلم عن مذهبه تحت التقريب تضليل فكرة التقريب...فإنّ الاجتماع علي فكرة التقريب يجب أن يكون أساسه البحث والإقناع والاقتناع، حتّي يمكن لسلاح العلم والحجّة محاربة الأفكار الخرافيّة...وأن يلتقي علماء المذاهب ويتبادلون المعارف والدراسات ليعرف بعضهم بعضاً في هدوء العالم المتثبّت الذي لاهمّ له إلّا أن يدري ويعرف ويقول فينتج».مطارحات فكريّة في القنوات الفضائيّة، العدد الثالث، رجب 1422، صفحه 19 نوشته «مركز العقائد الإسلاميّة»، و باز خواني انديشه تقريب صفحه 31.يعني: هدف از انديشه تقريب بين مذاهب اسلامي، يكي كردن همه مذاهب و روي گرداني از مذهبي و روي آوردن به مذهبي ديگرنيست، كه اين به بيراهه كشاندن انديشه تقريب است، تقريب بايد بر پايه بحث وپذيرش علمي باشد تا بتوان با اين اسلحه علمي به نبرد با خرافات پرداخت، و بايد دانشمندان هر مذهبي در محيطي آرام در گفتگوهاي علمي خود دانش خود را مبادله كنند، ونتيجه بگيرند
بن باز و عدم امكان تقريب
بن باز و عدم امكان تقريبمفتي أعظم عربستان شيخ عبد العزيز بن باز استفتاء شده: «من خلال معرفة سماحتكم بتاريخ الرافضة ، ما هو موقفكم من مبدأ التقريب بين أهل السنة وبينهم؟»نظر شما نسبت به تقريب ميان شيعه و اهل سنت چيست؟پاسخ داده:«التقريب بين الرافضة وبين أهل السنّة غير ممكن؛ لأنّ العقيدة مختلفة ... فلا يمكن الجمع بينهما ، كما أنّه لا يمكن الجمع بين اليهود والنصاري والوثنيين وأهل السنّة ، فكذلك لا يمكن التقريب بين الرافضة وبين أهل السنّة؛ لاختلاف العقيدة التي أوضحناها».اختلاف عقيده ميان شيعه و اهل سنت را چنين ترسيم كرده:فعقيدة أهل السنّة والجماعة توحيد اللّه وإخلاص العبادة للّه سبحانه وتعالي ، وأنّه لا يدعي معه أحد لا ملك مقرّب ولا نبيّ مرسل، وأنّ اللّه سبحانه وتعالي هو الذي يعلم الغيب.ومن عقيدة أهل السنّة محبّة الصحابة رضي اللّه عنهم جميعاً والترضّي عنهم والإيمان بأنّهم أفضل خلق اللّه بعد الأنبياء وأنّ أفضلهم أبو بكر الصديق ، ثمّ عمر ، ثمّ عثمان ، ثمّ عليّ، رضي اللّه عن الجميع ، والرافضة خلاف ذلك ... فلا يمكن الجمع بينهما، كما أنّه لا يمكن الجمع بين اليهود والنصاري والوثنيّين وأهل السنّة ، فكذلك لا يمكن التقريب بين الرافضة وبين أهل السنّة؛ لاختلاف العقيدة التي أوضحناها. مجموع فتاوي ومقالات لابن باز ج 5 ص 156.تقريب ميان شيعه و اهل سنت ممكن نيست؛ زيرا عقائد اين دو باهمديگر سازگاري ندارد و همبستگي ميان آنان امكان پذير نيست همانگونه كه نمي شود اهل سنت با يهود، نصاري و بت پرستان در يك جا گرد هم جمع شوند، همچنين به خاطر اختلاف اعتقادي كه ميان شيعه و اهل سنت هست، تقريب ميان آنان امكان پذير نيست.و يا در كتابي كه با حمايت حاكمان مكه و مدينه در همين سالهاي اخير به نام «مسألة التقريب» منتشر شد، اولين پيش شرط وحدت و تقريب با شيعه را إثبات مسلمان بودن شيعه دانسته اند.
كتاب «مسألة التقريب بين أهل السنّة والشيعة» رساله فوق ليسانس دكتر قفاري است كه اخيراً در كشور سعودي، بارها چاپ شده است. جهت آگاهي بيشتر به ج 2 ص 253، از چاپ پنجم مراجعه شودامريكا، يهود و شيعه دشمن مشترك اهل سنتعبد العزيز قارئ از علماي بزرگ مدينه منوره رسماً اعلام كرد كه ما امروز در برابر دشمن مشتركي هستيم كه داراي سه زاويه مي باشد: امريكا، يهود وروافض (شيعه) وحوادث عراق و لبنان ثابت كرد كه هدف اصلي اين دشمنان اهل سنت و جماعت هستند و ما بايد در برابر اين دشمنان متحد باشيم.تا آن جا كه مي گويد: كساني كه بر اين باور هستند كه اهل سنت داراي يك مذهب هستند بايد تلاش كنند اعتقاد به مذاهب اربعه را از محدوده اهل سنت و جماعت خارج كنند؛ و گرنه اين مذاهب چهارگانه فقهي وسيله انحراف جامعه خواهد بود.«نحن الآن في زمن عصيب طوقنا العدو المشترك وهو ذو ثلاث شعب: اليهود، وامريكا، والروافض، وهذا العدوّ نبت من أحداث العراق الجسام وما وقع في لبنان أنّه يستهدف أهل السنّة جميعاً علي اختلاف مذاهبهم فهل يصحّ أن نتشاجر نحن أهل الدائرة الواحدة المستهدفة - دائرة أهل السنّة والجماعة، ألّا يجب أن ننتكاتف ضدّ الأخطار التي تتهدّدنا جميعاً؟.-إلي أن قال - إنّ من يقول إنّ أهل السنّة والجماعة مذهب واحد يلزمه أن يخرج هذه المذاهب الأربعة من دائرة أهل السنّة والجماعة، وهم فعلاً يعتقدون ذلك ويعتبرون تعدّد هذه المذاهب الفقهيّة مظهر انحراف». جريدة الرسالة - الجمعة 7 رجب 1426 ه' الموافق 12 أغسطس 2005 م.آيا اين فتاوي دور از شرع و عقل، در خدمت چه كساني است؟آيا از اين نظريه هاي بر گرفته از جهل و ناداني، چه افرادي بهره مي برند؟بديهي است مادامي كه نگرش آنان به شيعه نگاه برون مذهبي است، و با تبعيت از اسلاف خود شيعه را بدتر از يهود دانسته، و وجدان بشري را زير پا گذاشته و با دشمنان قسم خورده اسلام هم صدا مي شوند، چگونه مي شود به تقريب مذاهب اسلامي و وحدت مسلمين دست يافت؟چه خوش بي مهرباني از دو سربيكه يك سر مهرباني درد سر بي
كه حضرت آيت اللّه العظمي صافي از مراجع بزرگوار تقليد مي نويسد: هنگامي كه كتاب «العواصم من القواصم» را خواندم، از تلاش نويسنده آن براي تفرقه ميان مسلمانان شگفت زده شدم، و به حق سوگند، به ذهنم خطور نمي كرد كه در عصر حاضر يك مسلماني براي دور كردن مسلمانان از همديگر و ايجاد اختلاف ميان آنان اين چنين كوشش كند و همه مصلحان و مناديان وحدت را به ناداني و دروغگويي و نفاق و حيله، متهم سازد. و بالاترين مصيبت اينجاست كه اين كتاب توسط دانشگاه بزرگ مدينه منوره چاپ و منتشر شده است.آري! و مادامي كه كتابهايي همانند «الخطوط العريضة»، «الشيعة والسنة»، والعواصم من القواصم، به وسيله دانشگاه اسلامي مدينه منوره چاپ و منتشر مي شود و عداوت و دشمني با اهل بيت عصمت و طهارت: را آشكار نموده و حقايق تاريخي را انكار كرده و هر گونه وحدت ميان مسلمانان را زير سؤال برده و با مناديان وحدت به مخالفت برخاسته ، چگونه مي شود به تقريب مذاهب اسلامي و وحدت مسلمين دست يافت؟جهت آگاهي بيشتر رجوع شود به كتاب صوت الحق ص 17، تأليف حضرت آيت اللّه العظمي صافي گلپايگاني
كتاب «مسألة التقريب بين أهل السنّة والشيعة» رساله فوق ليسانس دكتر قفاري است كه اخيراً در كشور سعودي، بارها چاپ شده است. جهت آگاهي بيشتر به ج 2 ص 253، از چاپ پنجم مراجعه شودامريكا، يهود و شيعه دشمن مشترك اهل سنتعبد العزيز قارئ از علماي بزرگ مدينه منوره رسماً اعلام كرد كه ما امروز در برابر دشمن مشتركي هستيم كه داراي سه زاويه مي باشد: امريكا، يهود وروافض (شيعه) وحوادث عراق و لبنان ثابت كرد كه هدف اصلي اين دشمنان اهل سنت و جماعت هستند و ما بايد در برابر اين دشمنان متحد باشيم.تا آن جا كه مي گويد: كساني كه بر اين باور هستند كه اهل سنت داراي يك مذهب هستند بايد تلاش كنند اعتقاد به مذاهب اربعه را از محدوده اهل سنت و جماعت خارج كنند؛ و گرنه اين مذاهب چهارگانه فقهي وسيله انحراف جامعه خواهد بود.«نحن الآن في زمن عصيب طوقنا العدو المشترك وهو ذو ثلاث شعب: اليهود، وامريكا، والروافض، وهذا العدوّ نبت من أحداث العراق الجسام وما وقع في لبنان أنّه يستهدف أهل السنّة جميعاً علي اختلاف مذاهبهم فهل يصحّ أن نتشاجر نحن أهل الدائرة الواحدة المستهدفة - دائرة أهل السنّة والجماعة، ألّا يجب أن ننتكاتف ضدّ الأخطار التي تتهدّدنا جميعاً؟.-إلي أن قال - إنّ من يقول إنّ أهل السنّة والجماعة مذهب واحد يلزمه أن يخرج هذه المذاهب الأربعة من دائرة أهل السنّة والجماعة، وهم فعلاً يعتقدون ذلك ويعتبرون تعدّد هذه المذاهب الفقهيّة مظهر انحراف». جريدة الرسالة - الجمعة 7 رجب 1426 ه' الموافق 12 أغسطس 2005 م.آيا اين فتاوي دور از شرع و عقل، در خدمت چه كساني است؟آيا از اين نظريه هاي بر گرفته از جهل و ناداني، چه افرادي بهره مي برند؟بديهي است مادامي كه نگرش آنان به شيعه نگاه برون مذهبي است، و با تبعيت از اسلاف خود شيعه را بدتر از يهود دانسته، و وجدان بشري را زير پا گذاشته و با دشمنان قسم خورده اسلام هم صدا مي شوند، چگونه مي شود به تقريب مذاهب اسلامي و وحدت مسلمين دست يافت؟چه خوش بي مهرباني از دو سربيكه يك سر مهرباني درد سر بي
كه حضرت آيت اللّه العظمي صافي از مراجع بزرگوار تقليد مي نويسد: هنگامي كه كتاب «العواصم من القواصم» را خواندم، از تلاش نويسنده آن براي تفرقه ميان مسلمانان شگفت زده شدم، و به حق سوگند، به ذهنم خطور نمي كرد كه در عصر حاضر يك مسلماني براي دور كردن مسلمانان از همديگر و ايجاد اختلاف ميان آنان اين چنين كوشش كند و همه مصلحان و مناديان وحدت را به ناداني و دروغگويي و نفاق و حيله، متهم سازد. و بالاترين مصيبت اينجاست كه اين كتاب توسط دانشگاه بزرگ مدينه منوره چاپ و منتشر شده است.آري! و مادامي كه كتابهايي همانند «الخطوط العريضة»، «الشيعة والسنة»، والعواصم من القواصم، به وسيله دانشگاه اسلامي مدينه منوره چاپ و منتشر مي شود و عداوت و دشمني با اهل بيت عصمت و طهارت: را آشكار نموده و حقايق تاريخي را انكار كرده و هر گونه وحدت ميان مسلمانان را زير سؤال برده و با مناديان وحدت به مخالفت برخاسته ، چگونه مي شود به تقريب مذاهب اسلامي و وحدت مسلمين دست يافت؟جهت آگاهي بيشتر رجوع شود به كتاب صوت الحق ص 17، تأليف حضرت آيت اللّه العظمي صافي گلپايگاني
فعالیت 300 شبكه تلويزيوني و ماهوارهاي عليه اهلبيت (علیهم السلام) !
به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از ماوا، حجت الاسلام نظري در هشتمين اردوي آموزش سياسي دانشجويان دختر ضمن توصيه به دانشجويان درباره هشياري نسبت به رسانههاي ماهوارهاي گفت: اگر شما دانشجويان هوشيار نباشيد دشمنان در انجام نقشههاي شوم خود موفق خواهند شد. وي با اشاره به ضرورت استفاده از فضاي سايبر در حوزه مسائل ديني و مهدويت افزود: همانگونه كه غربيها از فضاي سايبر به بهترين روش استفاده ميكنند شما هم ميتوانيد با راهاندازي سلسله وبلاگهايي در موضوعات مهدويت و مهديشناسي نهضت بزرگي را در اين زمينه آغاز كنيد و با تفكر و انديشه در راه انعكاس فرهنگ نبوت و امامت حركت كرده و استعدادهاي خود را در را ه خدمت به ائمه مورد استفاده قرار دهيد. اين استاد دانشگاه با بيان اينكه دشمنان، امروز ديگر از ابزارهاي سخت براي انتقال مفاهيم استفاده نميكنند، گفت: در فضاي سايبر كه آخرالزمان 5/ 1ميليون صفحه در موضوع مهدويت و مسيح موعود 18 ميليون صفحه وجود دارد، دانشجويان ما بايد از اين فضا استفاده كنند و عقب نمانند. دانشگاهيان بايد در فضاي سايبر در عرصه معرفي مهدويت جلودار باشند. نظري تاكيد كرد: دانشجويان و دانشگاهيان بايد با استفاده از ابزارهاي مختلف اعم از اينترنت، سايت ، موبايل، و مبحث هاي معرفتي در راه گسترش فرهنگ مهدويت فعاليت كنند. وي شبيه سازي در مهدويت را يكي از ترفندهاي دشمنان مسلمانان و تشيع در حال حاضر خواند و گفت: اين ترفند، همان ترفندي بود كه از زمان بنياميه عليه امیرالمومنین (علیهم السلام) و شيعيان راه افتاد كه خطري جدي است. در حال حاضر موضوعاتي مثل مهدويت، حجاب، انديشه اسلامي و ... در حال انجام است كه هوشياري شما و انديشمندان را ميطلبد. وي ادامه داد: اين جريان تلاش مي كند با تحريف برخي مطالب و مطرح كردن برخي مباحث فرعي و پنهان كردن مباحث اصلي، اهداف خود را دنبال كنند. آنها هم چنين در موضوع مهدويت، بر فرعيات حساس مي كنند تا از اصول غافل شويم. اين محقق و صاحب نظر حوزه مهدويت در بخش ديگري از سخنان خود با اشاره به نقش مهدويت در وحدت نيروهاي نظام گفت: مهدويت يكي از موضوعاتي است كه مي توان با فعاليت در آن فضاي به وجود آمده پس از انتخابات دهم را به فضاي وحدت و همدلي تبديل كرد.
تمجيد از معاويه و يزيد توسط ابن تیمیه
تمجيد از معاويه و يزيد
ابن تيميّه مي نويسد: شيعه نمي تواند ايمان و عدالت على (ع) را ثابت كند، چون اگر به اسلام و هجرت و جهاد على كه به تواتر ثابت شده، استدلال كنند، خواهيم گفت كه اسلام معاويه و يزيد و خلفاء بنو اميه و بنو عباس و همچنين نماز و روزه و جهاد آنان نيز به تواتر ثابت شده است: «إنّ الرافضة تعجز عن إثبات إيمان وعدالته ، فإن احتجّوا بما تواتر من إسلامه وهجرته وجهاده، فقد تواتر إسلام معاوية ويزيد وخلفاء بني أميّة وبني العبّاس وصلاتهم وصيامهم وجهادهم الكفّار» . منهاج السنّة: 62/2. همچنين هيئت افتاى سعودى در پاسخ به سؤالى مىنويسند: لم يثبت فسقه الذي يقتضى اللعنفسق يزيد به طورى كه لعن او را جايز شمارد، ثابت نگرديده است. فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء: 297/3.
ابن تيميّه مي نويسد: شيعه نمي تواند ايمان و عدالت على (ع) را ثابت كند، چون اگر به اسلام و هجرت و جهاد على كه به تواتر ثابت شده، استدلال كنند، خواهيم گفت كه اسلام معاويه و يزيد و خلفاء بنو اميه و بنو عباس و همچنين نماز و روزه و جهاد آنان نيز به تواتر ثابت شده است: «إنّ الرافضة تعجز عن إثبات إيمان وعدالته ، فإن احتجّوا بما تواتر من إسلامه وهجرته وجهاده، فقد تواتر إسلام معاوية ويزيد وخلفاء بني أميّة وبني العبّاس وصلاتهم وصيامهم وجهادهم الكفّار» . منهاج السنّة: 62/2. همچنين هيئت افتاى سعودى در پاسخ به سؤالى مىنويسند: لم يثبت فسقه الذي يقتضى اللعنفسق يزيد به طورى كه لعن او را جايز شمارد، ثابت نگرديده است. فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة والإفتاء: 297/3.
دفاع «ابن تيميّه» از ابن ملجم
دفاع «ابن تيميّه» از ابن ملجم قال ابن تيميّة: والذي قتل عليّاً كان يصلّي ويصوم ويقرأ القرآن ، وقتله معتقداً أنّ اللّه ورسوله يحبّ قتل عليّ، وفعل ذلك محبّة للّه ورسوله في زعمه، وإن كان في ذلك ضالاًّ مبتدعاً . منهاج السنة: 153/1. «ابن تيميّه» مي گويد: آن كسى كه على را كشت، اهل نماز و روزه بود و قرآن مي خواند و معتقد بود كه كشتن على مورد رضايت خدا و پبامبر است و اين كار را به خاطر به دست آوردن محبت خدا و پيامبر انجام داد، اگر چه در اين عقيده دچار گمراهى شده بود.و نيز مي گويد: على بن ابى طالب را يكى از خوارج به نام عبد الرحمن بن ملجم در حالى كه از عابدترين انسانها و داراى مقام علمى بود به قتل رساند:
وقال أيضاً: قتله واحد منهم وهو عبدالرحمن بن ملجم المرادي مع كونه كان من أعبد الناس وأهل العلم .منهاج السنّة: 47/5. ملاحظه مي كنيد كه «ابن تيميّه»، ابن ملجم را چگونه مدح مىكند با اين كه پيامبر گرامى(ص)، او را از شقي ترين انسانها و در رديف پى كننده ناقه ثمود شمرده است.حضرت امير (ع) مىفرمايد: پيامبر راستگو و راستين به من خبر داد كه مرا شقي ترين انسانهاى اين امت به شهادت خواهد رساند.قال علي(ع): «أخبرني الصادق المصدّق أنّي لا أموت حتى أضرب على هذه وأشار إلى مقدّم رأسه الأيسر فتخضب هذه منها بدم، وأخذ بلحيته وقال لي: يقتلك أشقى هذه الأمّة كما عقر ناقة اللّه أشقى بني فلان من ثمود». مسند أبي يعلى: 431/1، المعجم الكبير: 38/8، كنز العمّال: 192/13، تاريخ مدينة دمشق: 543/42. هيثمى رواياتى به اين مضمون نقل كرده و سپس مىنويسد: روات اين روايات همه مورد وثوق هستند. قال الهيثمي: رواه الطبراني وأبو يعلى وفيه رشدين بن سعد وقد وثّق ، وبقيّة رجاله ثقات.سپس روايت ديگرى به همين مضمون نقل مىكند و مى گويد: احمد و طبرانى و بزّرا آنرا مختصر نقل كردهاند، و راويان اين حديث همه آنان ثقه مىباشند.وقال بعد رواية أخرى بهذا المضمون: رواه أحمد والطبراني والبزّار باختصار، ورجال الجميع موثّقون.مجمع الزوائد: 136/9.
وقال أيضاً: قتله واحد منهم وهو عبدالرحمن بن ملجم المرادي مع كونه كان من أعبد الناس وأهل العلم .منهاج السنّة: 47/5. ملاحظه مي كنيد كه «ابن تيميّه»، ابن ملجم را چگونه مدح مىكند با اين كه پيامبر گرامى(ص)، او را از شقي ترين انسانها و در رديف پى كننده ناقه ثمود شمرده است.حضرت امير (ع) مىفرمايد: پيامبر راستگو و راستين به من خبر داد كه مرا شقي ترين انسانهاى اين امت به شهادت خواهد رساند.قال علي(ع): «أخبرني الصادق المصدّق أنّي لا أموت حتى أضرب على هذه وأشار إلى مقدّم رأسه الأيسر فتخضب هذه منها بدم، وأخذ بلحيته وقال لي: يقتلك أشقى هذه الأمّة كما عقر ناقة اللّه أشقى بني فلان من ثمود». مسند أبي يعلى: 431/1، المعجم الكبير: 38/8، كنز العمّال: 192/13، تاريخ مدينة دمشق: 543/42. هيثمى رواياتى به اين مضمون نقل كرده و سپس مىنويسد: روات اين روايات همه مورد وثوق هستند. قال الهيثمي: رواه الطبراني وأبو يعلى وفيه رشدين بن سعد وقد وثّق ، وبقيّة رجاله ثقات.سپس روايت ديگرى به همين مضمون نقل مىكند و مى گويد: احمد و طبرانى و بزّرا آنرا مختصر نقل كردهاند، و راويان اين حديث همه آنان ثقه مىباشند.وقال بعد رواية أخرى بهذا المضمون: رواه أحمد والطبراني والبزّار باختصار، ورجال الجميع موثّقون.مجمع الزوائد: 136/9.
علت ترس وهابیون از شیعه
فرهنگ ظلم ستيزى شيعه
قال عليّ بن أبي طالب( ع ) : وكونا للظالم خصماً وللمظلوم عوناً . نهج البلاغة الكتاب 47 .
قال (ع) في يوم عاشوراء : فإنّي لا أرى الموت إلا سعادة ولا الحياة مع الظالمين إلا برماً . تحف العقول ص 245 ، شرح الأخبار للقاضي النعمان المغربي ج 3 ص 150 ، مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 224 ، بحار الأنوار ج 44 ص 192 .
عن سويد بن غفلة قال : قال لي عمر بن الخطاب رضي الله عنه : يا أبا أمية لعلك أن تخلف بعدي ، فأطع الإمام وإن كان عبداً حبشيّاً ، إن ضربك فاصبر ، وإن أمرك بأمر فاصبر ، وإن حرَمَك فاصبر ، وإن ظلمك فاصبر ، وإن أمرك بأمر ينقص دينك فقل : سمع وطاعة ، دمي دون ديني . سنن البيهقي : 8 / 159 ، المصنف لابن أبي شيبة : 7 / 737 ، كنز العمال : 5 / 778 ، الدر المنثور : 2 / 177 .
ترس از گسترش فرهنگ شيعه
يقول دكتر عصام العماد : «وكلَّما نقرأ كتابات إخواننا الوهّابيّين نزداد يقيناً بأنّ المستقبل للمذهب الاثني عشري؛ لأنّهم يتابعون حركة الانتشار السريعة لهذا المذهب في وسط الوهّابيّين وغيرهم من المسلمين» . المنهج الجديد والصحيح في الحوار مع الوهابيّين : 178 .
قال شيخ عبد اللّه الغُنيمان الاستاذ ب' «الجامعة الإسلاميّة» في المدينة المنوّرة : «إنّ الوهّابيّين على يقين بأنّ المذهب (الاثني عشر) هو الذي سوف يجذبُ إليه كلّ أهلالسنَّة وكلّ الوهّابيّين في المستقبل القريب؛ وهّابيون به يقين دريافته اند ، تنها مذهبى كه در آينده ، اهل سنّت و وهّابيّت را به طرف خود جذب خواهد كرد ، همان مذهب شيعه امامى است» . همان .قال الشيخ محمّد المغراوى : «بعد انتشار المذهب الإثني عشري في مشرق العالم الإسلامي ، فخفت على الشباب في بلاد المغرب . . . » مقدّمه كتاب من سبَّ الصحابة ومعاوية فأُمّه هاوية : 4 .
قال الشيخ مجدى محمّد على محمّد : «جاءني شابّ من أهل السنّة حيران ، وسبب حيرته أنّه قد امتدّت إليه أيدي الشيعة . . . حتّى ظنّ المسكين أنّهم ملائكة الرحمة وفرسان الحقّ» انتصار الحق 11 .14 وحشت رهبران اهل سنت از رسوايى .http://www.valiasr-aj%20.com/
قال عليّ بن أبي طالب( ع ) : وكونا للظالم خصماً وللمظلوم عوناً . نهج البلاغة الكتاب 47 .
قال (ع) في يوم عاشوراء : فإنّي لا أرى الموت إلا سعادة ولا الحياة مع الظالمين إلا برماً . تحف العقول ص 245 ، شرح الأخبار للقاضي النعمان المغربي ج 3 ص 150 ، مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 224 ، بحار الأنوار ج 44 ص 192 .
عن سويد بن غفلة قال : قال لي عمر بن الخطاب رضي الله عنه : يا أبا أمية لعلك أن تخلف بعدي ، فأطع الإمام وإن كان عبداً حبشيّاً ، إن ضربك فاصبر ، وإن أمرك بأمر فاصبر ، وإن حرَمَك فاصبر ، وإن ظلمك فاصبر ، وإن أمرك بأمر ينقص دينك فقل : سمع وطاعة ، دمي دون ديني . سنن البيهقي : 8 / 159 ، المصنف لابن أبي شيبة : 7 / 737 ، كنز العمال : 5 / 778 ، الدر المنثور : 2 / 177 .
ترس از گسترش فرهنگ شيعه
يقول دكتر عصام العماد : «وكلَّما نقرأ كتابات إخواننا الوهّابيّين نزداد يقيناً بأنّ المستقبل للمذهب الاثني عشري؛ لأنّهم يتابعون حركة الانتشار السريعة لهذا المذهب في وسط الوهّابيّين وغيرهم من المسلمين» . المنهج الجديد والصحيح في الحوار مع الوهابيّين : 178 .
قال شيخ عبد اللّه الغُنيمان الاستاذ ب' «الجامعة الإسلاميّة» في المدينة المنوّرة : «إنّ الوهّابيّين على يقين بأنّ المذهب (الاثني عشر) هو الذي سوف يجذبُ إليه كلّ أهلالسنَّة وكلّ الوهّابيّين في المستقبل القريب؛ وهّابيون به يقين دريافته اند ، تنها مذهبى كه در آينده ، اهل سنّت و وهّابيّت را به طرف خود جذب خواهد كرد ، همان مذهب شيعه امامى است» . همان .قال الشيخ محمّد المغراوى : «بعد انتشار المذهب الإثني عشري في مشرق العالم الإسلامي ، فخفت على الشباب في بلاد المغرب . . . » مقدّمه كتاب من سبَّ الصحابة ومعاوية فأُمّه هاوية : 4 .
قال الشيخ مجدى محمّد على محمّد : «جاءني شابّ من أهل السنّة حيران ، وسبب حيرته أنّه قد امتدّت إليه أيدي الشيعة . . . حتّى ظنّ المسكين أنّهم ملائكة الرحمة وفرسان الحقّ» انتصار الحق 11 .14 وحشت رهبران اهل سنت از رسوايى .http://www.valiasr-aj%20.com/
اهمّيّت وحدت در عصر حاضر
شكّي نيست كه ما در عصري زندگي مي كنيم كه تمامي دشمنان براي نابودي اسلام هم پيمان گشته و تمامي امكانات سياسي و اقتصادي خود را در سقوط اسلام از صحنه بين الملل بكار گرفته اند.كه طرح نوين «هانتيگتون»، بزرگ نظريّه پرداز كاخ سفيد و استراتژيست معروف يهودي در كتاب «برخورد تمدّنها» مؤيّد اين مطلب است.و همچنين نظريه دكتر مايكل برانت، يكي از معاونان سابق سازمان اطلاعات مركزي امريكا (سيا) كه در كتاب A Plan to divis and desnoylte theology «نقشه اي براي جدايي مكاتب الهي» آمده، مي گويد: افرادي كه باشيعه اختلافات نظر دارند آنها را عليه شيعه منظم و مستحكم كرده، وكافر بودن شيعه گسترش داده شود و آن ها را از جامعه جدا نموده وعليه آن ها مواد نفرت برانگيز نوشته شود.روزنامه جمهوري اسلامي مورخ 1383/3/5 هفته نامه افق حوزه 1383/2/28.بنا بر اين در چنين عصري بيش از هر عصر ديگر، مسلمانان نياز به وحدت دارند، و شايد بيش از هر زماني جامعه اسلامي به همكاري و مساعدت يكديگر نيازمند است.گِلادِستون نخست وزير اسبق بريتانيا مي گويد: «مادام هذا القرآن موجوداً في Gladstone سياستمدار انگليسي (1809 - 1898) رهبر ليبرالها بود و چهار بار به مقام نخست وزيري انگلستان رسيد.أيدي المسلمين، فلن تستطيع أروبا السيطرة علي الشرق ولا أن تكون هي نفسها في أمان». مادامي كه قرآن در دست مسلمان هااست، اروپا نه مي تواند بر شرق تسلط يابد و نه احساس امنيت كند.الإسلام علي مفترق الطرق ص 39.بِنْ گُورْيُون نخست وزير اسبق دولت غاصب صهيونيستي مي گويد: «إنّ أخشي ما بن گوريون Ben Gurion فردي كه نام «اسرائيل» را بر رژيم صهيونيستي نهاد، نه بار به نخست وزير رژيم صهيونيستي رسيد.او زندگي خود را وقف صهيونيسم كرد، جنگ اشغال فلسطين را در سال 1948 فرمانهدهي كرد از جمله رخدادهايي كه در دوره نخست وزيري وي صورت گرفت مي توان به موارد زير اشاره نمود:1 - جنگ 1948 كه باعث بوجود آمدن رژيم صهيونيستي شد.2 - موج هاي بي سابقه مهاجرت يهوديان.3 - افزايش شهرك هاي صهيونيست نشين.4 - حمله مشترك و سه گانه رژيم صهيونيستي، انگليس و فرانسه عليه مصر در سال 1956.نخشاه أن يظهر في العالم العربي، محمد جديد». آن چه كه ما را به وحشت انداخته اين است كه مي ترسيم در جهان عرب محمد تازه اي ظهور كند.روزنامه «الكفاح الإسلامي» سال 1955. م، هفته دوم، ماه نيسان.بالاتر از همه اين ها، با اين كه يكي از اصول مسلم مسيحيت، كشته شدن حضرت مسيح به دست يهود بوده و به همين خاطر، در طول 20 قرن بغض و كينه وعداوت ميان آنان حاكم بود، ولي براي ايجاد وحدت ميان مسيحيت و يهود در برابر مسلمين، دولت واتيكان طي اطلاعيه رسمي از اين اصل صرف نظر كرده و يهود را از اين جنايت تبرئه مي كند.وجاي شگفت اين است كه اين اعلاميه در سال 1393 هجري مطابق با 1973 ميلادي هم زمان با جنگ اسرائيل با مسلمانان صادر شد، تا بتواند تمام نيروهاي يهود ونصاري را در برابر مسلمانان بسيج نمايد.مع رجال الفكر ج 1 ص 162.با توجه به نكات ياد شده، اهمّيّت سخن رسول اكرم ( صلي الله عليه وآله وسلم ) كه مي فرمايد: «من أصبح ولم يهتمّ بأمور المسلمين فليس بمسلم» كسي كه به فكر مشكلات برادران ديني خود نباشد مسلمان نيست، در اين زمان بيش از هر زمان ديگر ملموس باشد.بديهي است در موقعيت فعلي، هر گونه حركت مشكوك كه موجب تفرقه ميان صفوف مسلمانان باشد، به نفع اسلام نيست.و هرگونه فحش و ناسزا قبل از آنكه به وحدت ميان مسلمين و تقريب بين مذاهب ضربه بزند، چهره نوراني مكتب اسلام را در سطح بين الملل مخدوش مي كند، و طبقه تحصيل كرده را به مكتب نوراني اسلام بدبين مي سازد.
عقاید فرقه وهابیت
براى شناخت وهابيت و آگاهى از خطرات آنها نسبت به دين اسلام، بايد اين مسلك انحرافى را از زواياى مختلف مورد مطالعه قرار دارد، از جمله: نحوه پيدايش و بوجود آمدن آن، و طرز تفكر آنان نسبت به دين و اولياى الهى و شعائر اسلامى، عملكرد آنها در حوزه اجتماع وسياست و...الف) مسلك وهابيت، منسوب به محمد عبدالوهاب نجدى است و علّت اين كه آن را به خود شيخ محمد نسبت ندادهاند و نگفتهاند «محمديه» به جهت اين بوده است كه مبادا پيروان اين مذهب، نوعى شركت در نام پيامبر را پيدا كنند.محمد بن عبدالوهاب، در سال 1115 ه.ق در شهر «عيينه» چشم به جهان گشود. از كودكى به كتابهاى تفسير، حديث و عقايد، علاقه داشت و از همان دوران جوانى، اعمال مذهبى مردم «به خدا» را زشت مىشمرد، وى به مدينه رفت و در آن جا توسل مردم به پيامبر(ص) را ناپسند شمرد. محمد بن عبدالوهاب، بعد از مرگ پدر، افكار و عقايد خود را ـ كه قبلاً از سوى ابن تيميه و شاگردش ابن قيم پىريزى شده بود ـ اظهار نمود به تبليغ و ترويج و رسميت دادن آن همت گماشت.ب) وهابيان معتقدند: هيچ انسانى، نه موحد است و نه مسلمان؛ مگر اين كه امورى را ترك كند. اين امور عبارت است از:1. به وسيله هيچ يك از رسولان و اوليا، به خداوند توسل نجويد. و در صورت توسل در راه شرك گام نهاده و مشرك مىباشد؛2. زائران به قصد زيارت به آرامگاه رسول خدا نزديك نشوند و بر قبر آن حضرت دست نگذارند و در آن جا دعا نخوانند و نماز نگذارند و ساختمان و مسجد بر روى قبر نسازند؛3. از پيامبر(ص) طلب شفاعت نكنند؛4. زيارت قبور و ساختن گنبد و بارگاه براى آنان، شرك است؛5. وهابيان بر اين باورند كه مسلمانان، در طى روزگار از آيين اسلام منحرف شدهاند؛6. هر گونه مراسم تشييع جنازه و سوگوارى حرام است.و امثال اين موارد كه در اين مجال نمىگنجد. براى آگاهى بيشتر در اين زمينه بايد كتابهاى مربوطه را مطالعه كرده اين منطق خشك و بىپايه، در تقابل با منطق وحى قرار دارد، چرا كه قرآن در موارد ياد شده نظرات صريحى و مخالف وهابيان دارد:1. قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القُربى، (شورى، آيه 23).يكى از مصاديق ابراز علاقه به خاندان رسالت و اهل بيت و ذى القرى، قبرهاى آنان و تعمير آنها است. اين راه و رسم در ميان ملتهاى جهان وجود دارد و يك نوع سنّت عرفى به حساب مىآيد.2. ... فقالوا ابنوا عليهم بنيانا... قال الذين غلبوا على امرهم لنتخذّن عليهم مسجدا، (كهف، آيه 21).هنگامى كه وضع اصحاب كهف بر مردم آن زمان روشن شد و مردم به دهانه غار آمدند، درباره مدفن آنان دو نظر ابراز داشتند. آيه شريفه متذكر آن مىشود انتقاد يا لحن اعتراضى نسبت به نظر آنها ندارد. با توجه به آيه شريفه، هرگز نمىتوان تعمير قبور اولياى الهى و صالحان راعملى حرام و يا حتى مكروه قلمداد كرد، بلكه آيه شريفه، به نوعى تشويق مىكند كه براى بزرگداشت اوليا و صالحان و حفظ قبرهاى آنان، بايد كوشا بود.3. و استغفر لذنبك و للمؤمنين، (محمد، آيه 19).4. وصلّ عليهم ان صلاتك سكن لهم، (توبه، آيه 103).5. و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءوك فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما، (نساء، آيه64).اين آيات بيانگر اين است كه طلب آمرزش پيامبر در حق افراد، كاملاً مؤثر و مفيد مىباشد. و موضوع شفاعت پيامبر(ص) و دعاى آن حضرت، نه تنها در آيات صريح؛ بلكه در احاديث عامه و خاصه و سيره صحابه نيز مشهود است.براى آگاهى بيشتر در اين مورد ر.ك:1. صحيح مسلم، ج 1، ص 542. صحيح بخارى، ج 13. سنن ترمذى، ج 4، ص 42 (باب ما جاء فى شأن الصراط)4. مناقب ابن شهر آشوب، ج 1، ص 125. شفاعت در قلمرو عقل و قرآن و حديث، استاد جعفر سبحانىج. وهابيان قائل به جنگ با ديگر فرقهها و مذاهب اسلامى هستند و مدعىاند كه يا بايد به آيين وهابيت در آيند و يا جزيه دهند. آنان مخالف خود را متهم به كفر و شرك مىكنند و اموال، نفوس و ناموس و ديگران را حلال مىدانند. خلاصه اين كه آيات قرآنى وارده درباره شرك و كفر را، بر مسلمانان مخالف خود منطبق مىكنند. و اين بزرگترين ضربه به پيكر جامعه اسلامى و مسلمانان است، (تاريخ اديان و مذاهب جهان، مبلغى آبادانى، ج 3، ص 1432).با اين تفكر بسته و خشك وهابيت بود كه وقتى كه سعودىها (در سال 1344 هجرى قمرى) بر مكه و مدينه و اطراف آن تسلّط يافتند، مشاهده متبرك بقيع و آثار خاندان رسالت و صحابه پيامبر را شكستند و از بين بردند، (الذريعه، ج 8، ص 261؛كشف الارتباب، ص 60 ـ 56).براى عملكرد و كارهايى كه وهابيت در حوزه اجتماع و سياست انجام دادهاند و نگرش آنان نسبت به مسائل اجتماعى، بايد به كتابهاى تاريخى مراجعه كرد. چهره خشن و متعصب وهابيت، در عرصه سياست، حكومت و مردمدارى، همان بود كه طالبان را در عمر موقت سياسىخود در كشور افغانستان به منصه ظهور رساندند. خون مردم مسلمان را بى محابا به زمين ريختند. عرض و ناموس مسلمانان را هتك كردند. و از اسلام يك چهره زشت، خشن و عقب مانده براى جهانيان ترسيم نمودند.بنابراين وهابيت، هم در نحوه پيدايش و انعقاد تفكّر، مبغوض علماى فرقههاى مختلف مسلمين بوده است و هم در نگرش نسبت به مسائل دينى مورد رد عالمان قرار گرفته است. حتى اولين كتابى كه در رد وهابيت نگاشته شده الصواعق الالهيه فىالرد على الوهابيه» به وسيله برادر محمد بن الوهاب (سليمان بن عبدالوهاب) نوشته شده است.در عرصه سياست نيز جاده صاف كن دشمنان دين و اسلام بودهاند؛ اين آيين و مسلك، ساخته و پرداخته خود انگليسىها مىباشد و چه ضربه و ضررى محكمتر و بيش از اين بر اسلام و مسلمانان مىتوان تصور نمود.در اينجا به چند عواملي از فعاليت وهابيت اشاره مي کنيم:چند عامل را مي توان در ارتباط با گسترش اين فرقه نام برد:1. تشديد فعاليت هاي تبليغاتي و فرهنگي وهابيت در داخل ايران و حوزه هاي مسلمان نشين خارجي (نظير حوزه قفقاز، بالكان و ساير كشورهاي مجاور ايران) كه آمادگي براي تأثيرپذيري از انقلاب اسلامي ايران مشاهده مي شود، وهابيت به عنوان جرياني انحرافي در جهان اسلام و و ابسته به استعمارگران، وظيفه جلوگيري از تداوم و گسترش جريان اسلام گرايي اصيل _ كه به دنبال پيروزي انقلاب اسلامي در سطح جهاني در حال پيشرفت است_ را بر عهده داشته و از اينرو تخريب و ايجاد تزلزل در مباني فكري و اعتقادي شيعيان به عنوان محور اصلي اين جريان را دنبال مي نمايد. از اين رو در سالهاي اخير در جهت همسويي با تهاجم فرهنگي و نظامي آمريكا عليه كشورهاي اسلامي و به خصوص ايران، فعاليت هاي تبليغي خود را در ايران توسعه بخشيده است. البته در مقابل اين تهاجم حوزه هاي علميه و نظام اسلامي، اقدامات و تدابير امنيتي و فرهنگي مناسبي _هر چند ناكافي_ اعمال نموده اند.2. وهابيت به دليل افکار اعتقادي خاصي که در باب شفاعت، توسل، شرک و مانند آن دارد در تعارض کامل با مذهب شيعه است؛ هر چند که اکثريت فرقه هاي اهل سنت با تفکرات اين گروه مخالفند از اين رو گروه ياد شده همواره در تلاش است تا با تبليغات سازمان يافته (اعم از کتاب، مقاله، سخنراني و مانند آن) بيشتر شيعه را بکوبد.3. خطر بزرگتر اين گروه، روش هاي دور از منطق اسلامي است که در برخورد با دنيا پيش گرفته است از جمله: ظهور گروه طالبان و القاعده (به رهبري ملاعمر و اسامه بن لادن) است که سبب بهانه جويي غربي ها شد که مسلمانان را به تروريسم و خشونت و مخالف تمدن معرفي کنند تا جايي که دست قدرت هاي استعماري غرب به خصوص آمريکا را در منطقه باز گذاشته و زمينه دخالت هاي نظامي و سياسي آنان در کشورهاي اسلامي فراهم ساخته، افغانستان و عراق دو نمونه بارز اين دخالت ها به شمار مي آيند.براى مطالعه و تحقيق پيرامون وهابيت، كتابهاى معرفى شده ذيل را مطالعه نماييد:1ـ آيين وهابيت جعفر سبحانى2ـ برگى از جنايات وهابىها مرتضى رضوى ترجمه: ضيايى3ـ وهابيان على اصغر فقيهى4ـ آيا اين است اسلام واقعى ابوالفضل حسينى5ـ فتنه وهابيت زينى دهلان ترجمه: همتى6ـ نقدى بر انديشه وهابيان موسوى قزوينى ترجمه: طارمى7ـ تحليلى نو بر عقايد وهابيان حسن ابراهيمى8ـ فرقه وهابى و پاسخ به شبهات آنها قزوينى ترجمه: دوانى9ـ نقد و تحليلى پيرامون وهابيگرى همايون همتى10ـ اشتباه بزرگ وهابىها عيسى اهرى11ـ پيشينه سياسى فكرى وهابيت درّى12ـ تاريخ مكه هادى امينى ترجمه: آخوندى13ـ ترجمه كشف الارتياب، ج 4 علامه سيد محسن امين ترجمه: تهرانى14ـ سخنى چند با موحدين مصطفى نورانى15- وهابيت آيتالله جعفر سبحانىنقل از سایت پرسش وپاسخ
جريان شناسي وهابيت در کفتگو با آقاي دکتر عصام عماد
محمد بن عبدالوهاب در يک خانواده مذهبي به دنيا آمد و زندگي کرد. پدرش از علماي برجسته حنبلي بود. برادر او نيز از علماي درجه يک عصر خود بود. زندگي کردن در خانوادهاي محمد بن عبدالوهاب که همه عالم بودند. اولين مسألهاي که محمد بن عبدالوهاب بيان کرد، مسأله توحيد بود. او معتقد بود که توحيد اثنا عشريها، ماتريديها و اشعريها غير از توحيد پيامبران است و مسلمانان با گذشت زمان از توحيدي که پيامبران معرفي کردهاند، منحرف شدهاند و بعد هم مسايلي، مانند شفاعت، استغاثه، توحيد الوهيت به معناي توحيد ربوبيت را مطرح کرد و گفت: همه مسلمانان معتقدند که علت بعثت حضرت رسول (ص) همان توحيد الوهيت بوده است.اين جريان ادامه داشت تا اينکه سيد قطب ظاهر شد. سيد قطب شاعر و تخصص او ادبيات، نمايشنامه نويسي و نقد ادبي بود؛ اما تخصص او علوم اسلامي نبود و حتي عليه اسلام هم کتاب نوشته بود. وي در سن 45 سالگي با اسلام آشتي کرد و مسلمان شد. سيد قطب ميگفت چون من کافر و ضد اسلام بودهام و کتابهايي عليه اسلام نوشتهام، روز تولد من همان روزي است که به اسلام گرديدم.به زودي بزرگان وهابيت متوجه خطر تفکرات سيد قطب شدند. بزرگان وهابيت، مانند شيخ ربيع مدخلي، شيخ سليمان عوده، شيخ عثيمين، شيخ بن باز، شيخ مقبل وادعي گفتند قبلاً توحيد محمد بن عبدالوهاب در سراسر جهان مطرح بوده است و سيد قطب کتابي بر ضد وهابيت ننوشته و اصلاً شايد کتابهاي محمد بن عبدالوهاب را نديده باشد، ولي او به تفسير آيات توحيدي پرداخته و بنا به گفتة آقاي ربيع مدخلي هرکس که کتاب تفسير قرآن ايشان را خوانده، ضد وهابيت شده است. اين واقعيتي است که من و دوستانم که قبلاً وهابي بوديم، اين مسأله را تجربه کردهايم و واقعاً عمل سيد قطب خنثي کردن توحيد وهابيت است.در هنگام اعدام از سيد قطب پرسيدند که شما جاهليت عرب را در قرن بيستم مطرح کرديد، مگر در عربستان توحيد نيست؟ سيد قطب خنديد و گفت: اين توحيد صحرايي و بدوي است نه آن توحيدي که پيامبر (ص) براي آن فرستاده شدند!پس از آن حکومت عربستان دچار يک اشتباه بزرگ شد و به محمد، برادر سيد قطب که متأثر از تفکرات او بود، اجازه تبليغ و بسط تفکرات سيد قطب را در کشور عربستان داد و او هم تفکرات سيد قطب را به سراسر جهان منتقل و پخش کرد.محمد قطب داراي 60 تأليف است و او نيز همچون برادرش در مصر محکوم به اعدام بود، ولي با رفتن جمال عبدالناصر از اعدام رهايي و از مصر اخراج شد. به علت مشکلات دو کشور مصر و عربستان و از آنجا که حکومت مصر مخالف پادشاهي بود، عربستان از محمد قطب استقبال کرد و قصه از اينجا شروع شد. ربيع مدخلي که بزرگترين مورخ وهابيت در قرن بيستم است، ميگويد: بزرگترين اشتباه وهابيت استقبال از محمد قطب بوده است. محمد قطب فردي آرام و متفکر بود و در مقايسه با سيد قطب که کمي تندرو بود او همان فکر را با نرمش و ملايمت مطرح ميکرد. با ورود محمد قطب به عربستان، ربيع مدخلي متوجه خطر محمد قطب شد و به حکومت عربستان هشدار داد که اگر محمد قطب در اين کشور بماند، تفکرات محمد بن عبدالوهاب نابود خواهد شد، ولي آنها متوجه نشدند و به اين مسأله اهميت ندادند، هر چند محمد قطب را در مدينه محصور کرده بودند.نظر سيد قطب در مسأله توحيد درست برخلاف محمد بن عبدالوهاب بود، هرچند آن را آشکارا به زبان نياورده بود. او معتقد بود که نبايد توحيد فقط در حد مسايل مربوط به قبرستان مطرح شود.بنا به تعبير غزالي مصري، بيشتر توحيد محمد بن عبدالوهاب به قبرستان پرداخته است و نقل ميکند که در الجزاير پيروان نظريات محمد بن عبدالوهاب در قبرستان عمليات انتحاري انجام ميدهند و قبور را از بين ببرند. در يمن هم همين کار تکرار شد و مورد تمسخر قرار گرفتند که مسلمانان در قدس و لبنان عمليات انتحاري انجام ميدهند و وهابيان در قبرستان!سيد قطب توحيد القصور و توحيد القبور را مطرح کرد و همه چيز از اينجا شروع شد. او ميگفت پيامبران توحيد قبور را مورد توجه خود قرار ندادهاند. حضرت موسي (ع) که به مصر آمد در آنجا اماکن متبرکه خيلي زياد بود، ايشان مسأله توسل، استغاثه و شفاعت را مطرح نکردند، بلکه جهت اصلي توجه خود را مبارزه با فرعون قرار داد. اگر منظور از بعثت پيامبران توحيد قبور بود، پس چرا قرآن و حتي سيرة پيامبران بر اين مدعا دلالت ندارد؟سيد قطب استدلال ميکند که وقتي از يکي از سرداران اسلام در جنگ قادسيه و هنگام فتح ايران ميپرسند، براي چه به اينجا آمديد؟ نگفت براي تخريب حرمگاهها! در صورتي که در ايران آن روز و در آيين زرتشت اماکن متبرکة زيادي وجود داشته و مسأله استغاثه و توسل مطرح بوده است، بلکه پاسخ آنها اين بود که جئنا لنخرج العباد من عباده العباد الي عباده رب العباد. سيد قطب توحيد قبور را توحيد پادشاهان معرفي کرد. چون آنان واقعاً عاشق توحيد قبور بودند.با گذشت زمان تفکرات سيد قطب مطرح شد و ربيع مدخلي به ابعاد اين مسأله پيبرد. او ميگفت: هر کس اول کتاب سيد قطب را بخواند و سپس کتاب محمدبن عبدالوهاب را بخواند، مسخره ميکند و ميگويد کتابهاي محمد بن عبدالوهاب بار علمي ندارد.يکي از کساني که نزد محمد قطب درس ميخواند، سلمان عوده بود. او در وهابيت، مثل شهيد بهشتي براي شيعيان است! سلمان عوده از توحيد محمد بن عبدالوهاب به نام توحيد صحرايي و بدوي ياد ميکرد. اين تعبير در سراسر عربستان، يک انقلاب به وجود آورد.مسأله به آنجا رسيد که برخي در داخل عربستان مطرح کردند که شخص سني مذهب اگر توحيد و عقايد محمد بن عبدالوهاب را بررسي کند، ميگويد اينجا بحثي از توحيد نيست. اينجا بحث قبرستان، توسل و استغاثه است. طبيعي است که به سراغ کتابهاي ديگران برود. تا آنجا که برخي به طعنه گفتند: شايد مادر محمد بن عبدالوهاب، او را در قبرستان به دنيا آورده که اين قدر از قبرستان صحبت ميکند!عامل ديگري که باعث شده تفکرات محمد بن عبدالوهاب زير سؤال برود، برادر ايشان سليمان بن عبدالوهاب بود. سليمان که برادر بزرگ محمد است، فردي حنبلي مذهب با گرايشهاي صوفيانه و به اعتراف خود وهابيان از محمد بن عبدالوهاب عالمتر بود.از طرف ديگر او عاشق محمد بن عبدالوهاب بود؛ يعني اگر بگويند شيعيان که بر ضد محمد بن عبدالوهاب کتاب نوشتهاند از سر دشمني بوده است؛ يا اگر صوفيها عليه او کتاب نوشتهاند، شايد به دليل دشمني بوده (چون سران صوفيه را به عنوان بت معرفي کرده بود)، ولي در مورد سليمان نميتوان اين حرف را زد؛ او براساس برادري بر ضد برادر خود کتاب نوشته و مسايلي منبايي مطرح کرده است. سليمان ابتدا به برادر خود نامههايي خصوصي فرستاد و در آنها به او تذکر داد که وي مشکلات فکري دارد و سپس در ردّ او کتاب نوشت که اين مسأله براي وهابيان خيلي گران تمام شد.محمد بن عبدالوهاب بر اساس مبناي فکري دو شخصيت تربيت شده است: يکي ابن تيميه و دومي ابن حنبل.سليمان بارها تکرار کرد که او و محمد هر دو کتابهاي اين دو را خوانده، ولي برداشت او و برادرش با هم متفاوت بوده است. وي معتقد بود که محمد آن متون را به طور کامل متوجه نشده است.شيخ محمد غزالي مصري اين مسأله را ثابت کرده و روي اين نکته انگشت گذاشت که ابن تيميه از لحاظ علمي خيلي بالاتر از محمد بن عبدالوهاب بوده، چرا که علوم مختلفي همچون کلام، منطق و فلسفه را خوانده بود. از طرف ديگر او در شهري زندگي ميکرده که توسل و استغاثه به شکلي افراطي مطرح بود. چرا که در آنجا بزرگان حضور داشتند و ابن عربي نيز در آن شهر دفن است. با اين همه ابن تيميه به کشتن شيعيان و صوفيان فتوا نداد.سليمان از اين مسأله استفاده کرد و به برادر خود گفت که تو مخالف ابن تيميه هستي! چرا که او هيچ موقع کشتن شيعيان و صوفيان را مطرح نکرد و به مناطق مسلمانان حمله نبرد، در صورتي که تو حمله کردي و کشتن آنها را جايز ميداني.وهابيان ميگويند که شايد پس از کتابهاي شيعيان و سيد قطب، کتابهاي سليمان بيشترين اثر را در اطرافيان محمد بن عبدالوهاب گذاشته است. چالش ديگر وهابيت آن است که متفکري سني مذهب به نام محمد سعيد رمضان البوطي کتابي مبنايي با نام «السلفيه مرحله زمنيه مبارکه لا مذهب اسلامي» نوشت که وهابيها ميگفتند؛ اين کتاب بعد از کتابهاي سيد قطب و سليمان بيشترين لطمه را به وهابيت زد؛ زيرا نويسنده باز يک سني مذهب بود که ثابت کرد اصلاً سلفيه مذهب نيست، بلکه صرفاً يک روش است. و اين روشي است که ميتوان در هر دين و مذهبي از آن استفاده کرد و اصلاً نامگذاري يک آيين به نام سلفيه بدعت است.انتقاد ديگر او اين بود که روش وهابيان با روش عالمان سلف مخالف است و از طرف ديگر در بين خود علماي سلف نيز اختلاف بوده است. وهابيان وقتي ميگويند بايد به سلف برگرديم، انسان را به صحرا و دريا ميکشد! چرا که ما ميدانيم همه مذاهب اسلامي موجود در همين قرن زندگي کردهاند. حتي در ميان ياران پيامبر نيز اختلاف بوده است. اگر سلفيها بگويند ما ميان آنها گزينش کردهايم، به آنها گفته ميشود اين گزينش بر چه اساسي است؟ آيا سلف يعني احمد بن حنبل؟! اگر اثنا عشريه بگويند به سلف رجوع ميکنيم، دوازده نفر را مستند به پيامبر و منتخب الاهي ميدانند؛ ولي دليل و ملاک گزينش احمد بن حنبل و بخاري از ميان حداقل يک ميليون نفر چيست؟نکته مهم ديگر درباره وهابيت اينکه در سالهاي اخير کتابهاي جديدي به وسيله وهابيان درباره فرقه ناجيه نوشته نشده است، چرا که برخي متفکران وهابي در ناجي بودن وهابيت تشکيک کردهاند! از جمله رهبر بزرگ آنان سلمان عوده، کتابي نوشته بنام «صفه القرباء». اين کتاب خيلي جالب است و تاکنون حداقل ده نفر از وهابيان جهان بر رد اين اثر کتاب نوشتهاند. يعني اينها به جايي رسيدهاند که بر ضد خودشان هم کتاب مينويسند، البته اين مسأله به 11 سپتامبر و بيست سال گذشته برميگردد، يعني در دوره اوج تفکر وهابيت.بعد از حادثه 11 سپتامبر نيز اين نوشتهها بيشتر شد، ولي اغلب جنبه سياسي دارد و از سوي وهابيان انقلابي و بر ضد امريکاست.ما ميدانيم که سالها پيش به دليل گسترش تفکر سيد قطب، غزالي و محمد سعيد رمضان دو جريان در درون وهابيت ايجاد شد، يکي جريان وهابيت انقلابي و ديگري جريان وهابيت درباري. مبناي فکري وهابيت درباري محمد بن عبدالوهاب است، چون تفکر او خود به خود به تفکر درباري کشيده ميشود. جنگ فقط با قبرستان است و اصلاً به قصر کاري ندارد. محمد بن عبدالوهاب خود نيز به پادشاهان و رهبران سياسي آل سعود پيوسته بود و با محرومان و مستضعفان ميجنگيد، ولي بعد از ورود کتابهاي سيد قطب جرياني جديد ايجاد شد و ورود محمد قطب تکميل کننده آن بود. وهابيان درباري ميگويند اينها حقيقت توحيد را نشناختهاند.اکنون در کشورهاي عربي براي عقايد محمد بن عبدالوهاب کلاس درس برگزار ميکنند و براي آنها نيروي نظامي درست کردهاند. الآن در يمن، الجزاير، مصر و عربستان براي اين تفکر پادگانهاي نظامي دارند!بن لادن نيز از کساني است که نزد شاگردان محمد قطب درس خوانده است. وي در طول تحصيلاتش کم کم متوجه کتابهاي سيد قطب شد و بعد از خواندن آنها ديگر امريکا را به تمسخر ميگرفت.در نامه بن لادن خطاب به بن باز، اين لحن را به خوبي ميتوان ديد. اين نامه قبل از حادثه 11 سپتامبر است. درباره دولت آنها در افغانستان نيز شيخ ربيع مدخلي در نامهاي خطاب به بن باز ميگويد: اين دولت، دولت ما نيست! اين توحيد محمد بن عبدالوهاب نيست! اين توحيد سيد قطب است! و ربيع مدخلي کسي است که بن باز ميگويد جنبشهايي که ربيع مدخلي قبول ندارد من نيز قبول ندارم!البته در جريان دولت طالبان در افغانستان عناصري از هر دو نوع جريان وهابيت حضور داشتند، يعني هم توحيد درباري بود و هم توحيد قطبي يا انقلابي، ولي نزاع اين دو جريان از مدتها پيش شکل گرفته و ادامه دارد. به عنوان نمونه بايد از شخصي به نام عبدالله عزام نام برد که قبل از حوادث 11 سپتامبر کشته شد. وي در نامههاي متعددي به رد شيخ ربيع مدخلي پرداخته است.نکته مهم ديگر اينکه در ميان شخصيتهاي وهابيت درباري، چهرهسازيهاي متعددي صورت گرفته که در اين زمينه علاوه بر بن باز و ربيع مدخلي، بايد از جامي هم ياد کرد که حتي به نام او جرياني از وهابيت به نام جاميه شناخته ميشوند و از مشخصات آنها افراط در تفکرات درباري و عشق آنان به کاخ و قصر سلاطين است و وهابيان قطبيه بر ضد آنان کتابهاي بسياري نوشتهاندنوشته شده توسط سيد جواد حسيني
اشتراک در:
پستها (Atom)